دلایل شادی شادترین مرم دنیا ...
شادی تنها سرخوش بودن نیست ویا لبخند به لب داشتن ؛
شادی معیارهایی دارد که برخی از کشورها به دلیل داشتن این معیارها
شادترین کشور های دنیا محسوب می شوند...
اندازه جسارتم...!
با کدامین خط کش ،
حد را مقیاس می زنید که این چنین دراز ،
جسارتم را ،
اندازه می زنید؟!
اگر اين درنده خويی زطبيعتت بميرد/ همه عمر زنده باشی به روان آدميت
تقدیم به اساتید بزرگوارم به خصوص استاد ابوالفتحی گرانقدر
تقدیم به اساتید بزرگوارم به خصوص
استاد گرانمایه ام جناب فرهاد ابوالفتحی
***************
آنگونه که به پدر و مادر خویش عشق می ورزید باید به کسی که از او علم
می آموزید نیز عشق بورزید و احترامش کنید.
و من به پاس بزرگداشت مقام استادی تان با احترام بسیار
به شما استاد والا مقام عرض میکنم:
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
عشق , مهر و مهربانی آورد
دل به وجد و شادمانی آورد
فاصله ها هم ,حریف دل نشد
بیش از اینها جان نثاری آورد...!
![]()
![]()
![]()
![]()
"حرف دل الهام"
مرده ام یا زنده ؟!
نفـس میکشم تا به جای مردگان خاکـم نکنند !!
این است زندگی من...
هیچ نپرس ...!
جام زندگی...

دیگر امید واهی نمی پرورم...
"حرف دل الهام"
ببار باران!
ببار بر دلهای تیره بخت...
همانها که چند صباحی ست
کینه و پلیدی
شهزاده دلهاشان شده و
کیش و ماتشان ساخته و
خود نیز غافلند از تباهی شان...!
"حرف دل الهام"
کرمانشاه پر ستاره ام...

با درود فراوان
این دوبیت روبه همه همشهریان عزیز
کرمانشاهی های فرهنگ دوست و هنرمند و دوست داشتنی ام تقدیم می کنم.
و همچنین یادوخاطره مرحوم آیت الله نجومی
و زنده یاد شاعر بزرگوار استاد بهزاد رو گرامی می دارم.
شهر من شهری ستاره باران است ![]()
از کران تا کران پر از هزاران است![]()
همچو بهزاد و مرتضی دارد ![]()
هریک از یک به از هزاران است ![]()
"حرف دل الهام"
يادي از زنده یاد فريدون مشيري در سالگرد تولدش

ترانه كوچه فريدون مشيري يكي از زيباترين و خاطره انگيزترين ترانه هاي معاصر فارسي است كه هنرمندان زيادي آن را اجرا كرده و با استقبال بي نظيري مواجه شد در واقع مي توان گفت زنده ياد مشيري با همين ترانه مشهور شده است ...
درادامه مطلب علاوه بر زندگینامه این شاعر ارجمند متن كامل ترانه و همچنين شعري كه خانم
هما ميرافشا ردرپاسخ به اين ترانه سروده اندرا همراه با دانلوداین شعرزیبا وبا صدای زنده یاد فریدون مشیری مشاهده وگوش کنید.
هر دو شعر از لطافت خاصي برخوردار هستند
تن آدمی شریف است به جان آدمیت...
باسلام.
کامنت جوانمردی... !
باعث شد این پست را ثبت نمایم.
لطفا مردها بخوانند !
کجا خاموش باش و کجا سخن بگو...
یافتم چاره راهی که نمی دانستم
زعلی،حق سکوت و سخنم دانستم...
لبخند زیبای طبیعت...
دوستان عزیزم!
سعی کنیم باتموم غم و غصه های زندگی بخندیم تا دنیا هم به روی ما بخنده...
لبخند طبیعت رو به خاطر بسپاریم و یاد بگیریم ما هم همیشه خندان باشیم...
من که از این لبخند منحصر به فرد خیلی خوشم اومدو انرژی گرفتم
شمارو نمی دونم !
عریضه نویسی دانشجویان ناپلئونی...!
به گزارش مهر، تعطیلات تابستان دانشگاهها با اتمام روزهای پرتنش پایان ترم آغاز شد اما هنوز هستند استادانی که در کش و قوس تصحیح اوراق امتحانی دانشجویانشان قرار دارند و در این میان با حاشیه هایی هم روبه رو می شوند.
برخی دانشجویان که یک ترم را با اندک زحمتی به اتمام می رسانند تا با امتحانات پایان ترم دست و پنجه نرم کنند، بیشتر اوقات با این امید در جلسه امتحان حاضر می شوند تا با نوشتن عریضه ای و با کمک گرفتن از کلماتی شاید عاطفی و تاثر برانگیز و حتی خودمانی برای گرفتن تنها یک نمره 10 دل استاد را به دست آورند.

مقایسه سرویس مدارس ژاپن و ایران...
عزیزان سلام.
این پست رو با توجه به نزدیک شدن به بازگشایی مدارس
اختصاص میدهم به مشکل سرویس دانش آموزان:
عکسی که در پایین می بینید
سرویس مدارس ژاپن :

و عکسی که اینجا می بینید ...
.
.
.
سرویس مدرسه ای در ایران:

ای کاش می شد فهمید چند سال دیگه طول می کشه که تکنولوژی و توسعه
فرهنگی در کشورما
باعث پیشرفت و ترقی مون میشه... !!!!
شما چی فکر می کنید ؟!
در همین خصوص پست جدیدی رو در وبلاگ یادایام موزه هم
منتشر کرده ام.
درصورت تمایل بفرمایید در خدمتتون هستم.
تو استادی ومن الهام هستی ... (پاسخی به مهر استاد کشاورز بزرگوار)
سخن را با زیباترین و پرمغزترین واژه آغاز می نمایم.
سلام
روز گذشته دروبلاگ جناب رشیدی کامنتی از استاد کشاورز
دیدم و خوندم که تا نیمه های شب مدام ذهنم رو درگیر کرد.
کامنتی با این مضمون که:
"سلام.
بعضی از مواقع کام تلخی خود را با خواندن مطالب
فرشید و خانم کاکی شیرین میکنم.
افتخارم اینست شاگرد شما هستم. "
"کشاورز"
شرمنده لطف و تواضع ایشان شده بودم و به دنبال واژه ای که به واسطه اون
ذره ای از مهر استاد بزرگوار رو جبران کنم.
از حسن عنایتشون تشکر نموده و بر این اصل مهم تاکید می کنم که
اساتید جایگاه بس والایی در اجتماع دارند و قلم و کلام
قاصر از بیان ارزشهاو زحمات عزیزانی ست که به راستی همچون
پیامبران رهرو و راهبر و چراغ هدایت افراد جامعه هستند.
ضمن پوزش به خاطر کاستی های فراوان سپاس ویژه ام رو تقدیم ایشان می نمایم
باشد که بتونم ذره ای از حق شاگردی شون را ادا نمایم.
==================
مقامت بس که والا و رفیع است
زبان در وصف مهرت کمترین است
تواضع در بیانت چون عیان است
نشان از قامت و اعلای دین است
کشاورزیٌ و می کاری به دلها
تو بذر علم و ایمان خدا را
"چو گفتا آن علی/ محمود ربم
مراهرکس چوعلم آموخت عبدم"
مرادی و مریدت کمترین است
تو استادی ومرشد/ حق چنین است
بجویم فضل و دانش از مقامت
کنم جان را فدای هر کلامت
تو استادی و من الهام هستی
که عمری رابه راه حق نشستی
"شادکامی شما و دیگر اساتید بزرگوار آرزوی قلبی من است."
نظریه برونر و دیویی در خصوص تعلیم کودکان ...

نظریه برونر معروف به نظریه اکتشافی است بدین معنا که او معتقد است که کودکان را باید با مسئله روبرو کرد تا خود به کشف روابط آن بپردازند در نتیجه نباید شاگردان را دربرابر دانسته ها قرار داد او می گوید"برنامه باید به قدری منظم و سازماندهی شده باشد که شاگرد را به فعالیت وادارد زیرا اگر پاسخ را مستقیما در اختیارشان قرار دهیم آنها را به کتاب و معلم متکی می کنیم و این سبب می شود که برای یافتن پاسخ تلاشی نکنند و انگیزه خود را از دست بدهند"
با جوهره محبت نامت را بر دلها بنگار
حاتم طایی
هیچگاه اسمش رو روی درخت یا سنگی حکاکی نکرد،
او حتی با هیچ قلم ، مرکبی و رنگی اسمش رو روی در و دیوار کسی ننوشت ؛
ولی در کمال تعجب ، نامش دنیا رو پر کرده !
با جوهره محبت نامت را بر دلها بنگار؛
بگذار نیکویی نامت را زنده نگهدارد ...
===========
عزیزانم پس بیاییم همچون سروده فردوسی والا مقام
بامحبت باشیم و نوع دوست ...
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چوعضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوهارا نماند قرار...
نه مثل آدم های این دوران که حقیر
با واژه های دست و پا شکسته در خصوص بی مهری شون می گویم که:
بنی آدم برهر دری می زنند
که تا نان و آبی به کف آورند
چو همسایه بی آب ونان هم بود
دگر همدلی ها نمایش بود!
شعر ایران سرافراز من...
عزیزانم سلام.
با توجه به تشکیل اجلاس سران کشورهای غیر متعهد در ایران عزیزم
چند بیتی رو تقدیم می کنم به هم وطنان عزیزی که می دونم
ذره ای از خاک ایران رو با تموم دنیا عوض نمی کنند
من عاشق ایرانم
عاشق کرمانشاهم
و...
خاک پای دوستانم
(لطفا کاستی هایش را بر من ببخشید)
================
ایران زمین باستان نامت نکو بادا مدام![]()
برخاطر هر رهگذر که آید به سویت صبح و شام![]()
بینم سر افرازی تو در عرصه مردانگی![]()
بالم کنون بر غیرت مردان تو در بندگی![]()
خواهم تو را ایران من هستی چو دری در صدف![]()
خواهند دژخیمان دون گیرند جانت را هدف![]()
الهام می گوید مدام جنگیم با شیطان دون![]()
بیرون نماییم ناکسان تا آخرین قطره زخون![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
مردمان باتاریخی هستیم و نه بافرهنگ !
در ابتدا وظیفه خود می دونم از اساتید بزرگوارم به خصوص 
جناب آقای ابو الفتحی و جناب آقای کشاورز
که با راهنمایی های سازندشون 
شوق تحقیق و مطالعه رو در من پرورش داده
و باعث شدند که با دنیای کتاب و مطالعه آشتی کنم
تشکر و قدر دانی نمایم. 
==================

گزارش در باب میزان سرانه مطالعه در کشور و مقایسه آن با سایر کشورها

===================
تابستون و ماه رمضون و گرمای حاکم بر کلاسها ...
واقعا درس خوندن توی این شرایط خیلی سخته...
استاد لطفا کمتر درس بدید !
خسته نباشید استاد ...
بچه های کلاسهای دیگه رفتند...
لطفا مطالب رو جمع بندی کنید تابریم...
تموم این حرفها واسم مرور میشه
خدای من چقدر زود گذشت. به سرعت برق و باد !
ترم تابستون هم تموم شد یا بهتر بگم ترمی از عمرمون رو سپری کردیم.
با خوشی ها و نا خوشی های اون.
ولی خاطراتی واسمون به جا موند که تا زنده ایم با اونها نفس خواهیم کشید.
آخرین کلاس استاد کشاورز نه فقط کلاس درس توسعه فرهنگی
بلکه کلاس درس فرهنگ زندگی بود.
صحبت های ارزشمندشون راجع به مقام انسان و انسانیت گم شده ...
به یاد آوردن شان و منزلت اساتیدی که در دنیای مدرن تکنولوژی مظلومانه
مورد بی حرمتی ها و مزاحمتهای متنوع بی فرهنگی های جامعه قرار می گیرند
و صدای مظلومیتشان را کسی نمی شنود و دانشجویانی که از احترام به مقام
استاد فقط واژه سلام و خسته نباشیدش را آموخته اند
وچه بسا گاهی عده ای آن را نیز دریغ می کنند !
و اما...
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی ست
و ما همچنان در میانه راهیم وبه دنبال باقی حکایت...
حکایت رفتن و صعود به قله شناخت باورهاو اعتقادات دیرینی
که به دست فراموشی سپرده شده که به واسطه نا آگاهیمون
هویت و فرهنگ خودمون رو کمرنگ تر از دیروز درک کرده ایم.
تا دیدار دوباره با دوستان عزیزم در حدوددوهفته زمان باقیست.
زمانی برای استراحت و مرور دروس برای امتحانات پایان ترم...
و اینگونه است که هرگز پایانی برای کسب علم و آموختن تجربه نمی دانیم.
چراکه:
زگهواره تا گور باید دانش بیاموزیم.
وشاید به این علت بود که استاد کشاورز در آخرین کلاس ترم تابستونی به حقیر
توصیه فرمودند که تحقیقی در خصوص مقایسه میزان مطالعه درایران
با کشورهای دیگه رو انجام داده و در وبلاگ به نمایش بذارم.
ومن نیز با منت اطاعت امر نمودم تا بدین طریق ریشه بیسوادی ام را یافته
و در صدد شناخت و رفع ضرر عدم مطالعه در زندگی ام بر آیم.
لازم به ذکره بعضی از مطالب رو از وبلاگ استاد ابوالفتحی استفاده نموده ام
و ما بقی رو از جستجو در فضای مجازی و اندکی را نیز از نگارش
دردهای نهفته دلم که از سالها فاصله و دوری ام از مطالعه ناشی شده است!
================
توجه:
عزیزان همراه و همسفرم
مطالب امروز رو در کافی نت پست نمودم.
اینترنت خونه به دلیل نامشخصی قطع شده
و نمی دونم چه موقع وصل میشه
اگه کامنتهاتون رو دیر تایید کرده و پاسخ گفتم عفو نمایید...
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
========================![]()

فرهنگ احترام...
درود برشما
با توجه به مطلب پست قبل
نوشتن چند سطر درباره فرهنگ احترام را
خالی از لطف نمی دانم...
=================
به نظرم فرهنگ احترام ريشه در درجه آگاهي هاي فردي از خود
و جايگاه انساني خود در جامعه دارد. جهت رسيدن به اين خودآگاهي
لازم است تا يک خودسازي انجام بگیرد.
يعني هر فردي اگر تلاش کند که به پالايش درون دست بزند
آنگاه مي تواند در ابتدا براي وجود سرشار از توان و استعداد
به عنوان اشرف مخلوقات احترام قايل شود و سپس با وسعت ديدي
که نسبت به جهان پيرامون خود دريافت مي دارد تنگ نظريها از روح و روان
وي پاک شده و اين پالايش برابر مي شود با احترام به همنوعان خود...
لطفا به ادامه مطلب مراجعه بفرمایید...
گویی ندارد ادب را آداب...!
سلام همراهان همیشگی ام.
دیروز پستی رو با عنوان دوباره ...
در وبلاگ استاد ابو الفتحی خوندم که مرا به فکر وا داشت
و با خود به سالیان گذشته برد.
همون سالهایی رو میگم که ادب و احترام به استاد ومعلم
در جامعه به وضوح دیده میشد.
همون سالهایی که اگه کوچکترین بی احترامی به استادی می شد
از مسئول و خانواده و دانشجو و دانش آموز گرفته تا مردم عادی
لب به اعتراض می گشودند و به اون نابخرد درسی می دادند که
تا همیشه موضوع تمرین خوشنویسی رو یادش بمونه که:
"ادب آداب دارد و ادب مرد به ز دولت اوست..."
همین باعث شد در نیمه های شب دست به قلم برده و بنگارم آنچه رو
که حس می کنم درد و معضل جامعه امروزماست...
=====================
عجب رسمیه رسم زمونه
دانشجو مدام می گیره بونه
گوید به استاد حرف ناصواب
گویی ندارد ادب را آداب
ادب پر زده از اصل و ریشه
خدایا دریاب نسل بی پیشه
الا ای نادان شوی بی امان
گرت نبخشد استادت زجان
===============
افسوس که عده ای با افکار و اعمال نا آگاهانشون دارند
تیشه به ریشه فرهنگ احترام در جامعه می زنند!!!!
تحول بنیادین...سکوت مسئول... توزیع سیم کارت...و...فاجعه بی دانشی!!!!
در پای درس معلمان زندگی آموختیم الفبای بهتر زیستن را. آموختیم چگونگی ارتباط با دیگران را. آموختیم و یادمان نرفت که چه کسی هستیم و هدفمان چیست؟
آموزش و پرورش به عنوان مهمترین نهاد در ایران اسلامی وظیفه تربیت فرزندان ایران زمین را بر عهده دارد. تربیتی بر پایه اسلام و قرآن. تربیتی که فرزند ایران را به دنیا بشناساند.
چند صباحی است که بحث سند تحول بنیادین در نظام آموزش و پرورش مطرح شده است. سندی که می تواند رکود چندساله در نظام آموزش و پرورش را دوباره از میان ببرد.
هر از چند گاهی رفتارها و تصمیماتی در این نظام آموزشی گرفته می شود که جای تامل دارد. از چند وقت قبل اپراتور تلفن همراه به یک باره همه اولیا و معلمان را غافل گیر می کند و اقدام به توزیع سیم کارت در بین دانش آموزان می کند.
اقدامی که در سایه سکوت مسئولین آموزش و پرورش انجام گرفته و در حال انجام گرفتن است. اما در این بین باید به حال دانش آموزان گریست که هر چند آنها این اقدام را تحسین می کنند اما غافل از این هستند که چه بحران هایی در انتظار آنهاست.
سیم کارت دانش... مسئله این است. سیم کارتی که دانش را هدف گرفته و بی دانشی را ترویج می کند. به راستی مسئولین این اپراتور فکر نمی کنند که آیا توزیع سیم کارت در بین دانش آموز چه تبعات جبران ناپذیری دارد ؟ آیا مسئولین آموزش و پرورش به خواب زمستانی فرو رفته اند؟ گناه اولیا در این بین چیست؟
هدف از توزیع این سیم کارتها چه بود؟ در آستانه امتحانات و در آستانه برداشت محصول در آموزش و پرورش آفتی به نام سیم کارت پیدا می شود. باغبانان مزرعه متحیر می شوند. صاحبان اصلی میوه ها نگران تر.
کودک دبستانی تا دیروز با اسباب بازی ها و کتابهایش سرگرم بود و امروز با موبایل و سیم کارت. دنیای موبایل دنیای خطرناکی است. فضایی که مانند شمشیر دولبه است. شمشیری که لبه های تیز آن فرهنگ ما را نشانه گرفته است. حال در زمانی که هنوز فرهنگ موبایل در بین افراد بزرگسال پررنگ نشده است باید به دنبال راه حل برون رفت از بحران موبایل برای کودکان باشیم. کودکان معصومی که نمی دانند در پشت این سیم کارت جذاب چه دنیای خطرناکی است.
به هر حال توزیع سیم کارت در بین دانش آموزان به بهانه هدیه قرآنی و فرهنگی اشتباه بزرگی بود که باعث آزرده خاطری معلمان و اولیا شده است.
حال چند سوال اساسی ذهن ما را مشغول کرده است که طبیعتا انتظار جواب از مسئولین اپراتور و آموزش و پرورش داریم.
هدف از توزیع سیم کارت در بین دانش آموزان چه بوده است؟
آیا به عواقب این کار اندیشیده اید؟
آیا از اولیا و معلمان نظرخواهی کرده اید؟
آیا هر طرحی که به ذهنتان می خورد را باید در این نظام آموزشی اجرا کنید؟
گناه آن طفل معصوم چیست که باید ناخواسته وارد دنیای دیگری شود؟ دنیای خطرناکی که آخرش تباهی است.
گناه اولیا دانش آموزان چیست ؟
گناه مدیران و معاونین چیست؟ از طرفی بخشنامه می شود که آوردن موبایل در مدرسه ممنوع است وحتی من معلم موبایل خود را خاموش نگه دارم ولی از طرف دیگر به دانش آموز سیم کارت هدیه می دهید؟
به راستی آیا به بیراهه نمی رویم؟
مقایسه آموزش و پرورش ایران با فرانسه "به توصیه استاد بزرگوار جناب آقای کشاورز"
ساختار نظام آموزشی فرانسه بر مبنای دو محور اصلی (پایداری) و (پویایی) بررسی می شود. در محور پایداری، سیاست های آموزشی و قوانین مصوب در جهت دست یابی به وضعیت مطلوب آموزشی (پنداره نظام) و در محور پویایی، نوسامانی ساختارها و استقرار زیرساختها، اهداف و عملکرد وضعیت موجود نظام آموزشی کشور مورد توجه قرار گرفته است. محور پایداری بر مفهوم تداوم در حفظ ارزش های سه گانه جمهوری (برابری، برادری و آزادی) تأکید دارد...
درد دل و صحبت خودمانی در خصوص وضعیت مدارس و دانشگاه ها...
عزیزان
این یک مقاله علمی که حاصل یک تحقیق علمی باشد نیست
بلکه نظرخودم درباره چیزهایی است که تجربه کرده و دیده ام
یا اینکه شنیده یا خوانده ام .
یک جور درد دل و صحبت خودمانی.یک نوشته پراکنده و بی نظم...
امیدوارم طولانی بودن این نوشته باعث خستگی و کسالت شما نشود.
در بیشتر موارد ما کارهایی را در مدرسه و دانشگاه انجام می دهیم که نه تنها علاقه ای نداریم ، بلکه گاهی از آنها بیزار هستیم. مدرسه و همینطور دانشگاه جامعه ای دروغین و ساختگی هستند که هیچ ارتباطی با دنیای واقعی ندارند. دانش آموزی که هر لحظه انتظار شنیدن صدای زنگ را میکشد، با تمام شدن مدرسه با همه وجودش سعی میکند تجربه ها و اعمال اجباری مدرسه را فراموش کند.
اگر امتیازات مربوط به مدرک تحصیلی از میان برداشته شوند تعداد دانش آموزان به سرعت رو به کاهش میگذارد. همه ما با چشم خود دیده ایم که اکثر دانش آموزان و دانشجویان وهمچنین خودمان ، چگونه و با چه احساسی برای امتحان درس میخوانیم. تنها برای گرفتن نمره و رهایی از شر درسها و پس از تحمل اساتید و معلمان و کلاسها و همکلاسیها و ساعتهای اجباری و درس های بی روح و خشک و احترام گذاشتن های ساختگی و دروغ و ریاکاری و .... در نهایت گرفتن مدرک...
لطفا برای خواندن مطلب به ادامه مطلب بروید...
باکمی تفاوت باردیگر موزه میزبان دانشجویان علمی کاربردی فرهنگ وهنر کرمانشاه ...
درود برشما
===========
دوشنبه ۱۶مردادماه جاری است

تصویرفوق ورودی با صفای دبیرستان کزازی رانشان می دهد
که چند صباحی است با عنوان موزه آموزش و پرورش
میزبان بازدید کنندگان فرهنگ دوست است.
===============
پس از دقایقی انتظار دوستان هم دانشگاهی آمدند .
آمدند...
تا لحظاتی هر چند کوتاه به دوران کودکی هاشان سفری داشته باشند
و ببینند آنچه را که آن زمان به واسطه بازیگوشی های کودکانه شان
شاید فقط نگاهی سطحی و کودکانه به آن داشته اند.
طبق معمول عکسهایی به یادگار از عزیزان گرفتم تا
یاد و خاطره آنان نیز در کنار سایر بازدیدکنندگان زنده نگه داشته شود.
=======================
اما این بار تفاوتی ملموس در این بازدید دیده می شد
که زیبایی و خاطره انگیز شدنش را
دوچندان کرده بود.
حضور استاد بزرگوار با تجربه های بسیاری که به واسطه سپیدی موهایش
به وضوح دیده می شد و بزرگ مردکوچکی
که شاید هنوز معنای واژه تجربه را نیز نمی دانست.
اما با این وجود آن مکان فرهنگی برای هر دو مهمان بزرگوار جالب و دیدنی بود.
استاد خاطراتش را در ذهن مرور می کرد
و آن دیگری برای فرداهای خود خاطره می ساخت در ذهن کودکانه اش...


باسپاس از استاد بزرگوار جناب آقای آرمانفر
=============
لطفا به ادامه مطلب بروید...
ژاپن را مردم ژاپن می سازند و ایران را...؟! /به توصیه استادبزرگوار جناب آقای کشاورز
مدتیه دارم راجع به مردم ژاپن مطالعه می کنم. وقتی راجع به این کشور
تحقیق می کنی اولین چیزی که خودش رو نشان میدهد این جمله است که:
ژاپن را مردم ژاپن می سازند
ژاپن کشوری است که تقریبا منابع زیرزمینی و معدنی خاصی ندارد و از طرفی دائما در معرض سیل، زلزله، طوفان، سونامی، کوه های آتشفشانی و سایر بلایای طبیعی است.
مردم ژاپن، انسان هایی سخت کوش، منظم، امیدوار و هدفمند هستند که خصلت های مثبت کشورهای مختلف مخصوصاً کشورهای غربی رو آموخته اند ولی از سنت ها و فرهنگ خودشون نگذشته اند...
ادامه مطلب را بخوانید...
مقایسه مدیریت امریکا و ژاپن/ به توصیه استاد بزرگوار جناب آقای کشاورز
ویژگی های مدیریت ژاپنی
يک کارگر ژاپنی در پاسخ " چه انگيزه ای باعث شده است که وی سالانه حدود هفتاد پيشنهاد فنی به کارخانه بدهد ؟ " جواب داد : اين کار به من اين احساس را می دهد که شخص مفيدی هستم ، نه موجودی که جز انجام يک سلسله کارهای عادی روزمره فايده ديگری ندارد...
بازدیددانشجویان مدیریت امور فرهنگی از تکیه بیگلر بیگی
درود بر یاران همراه
بار دیگر به اتفاق دیگر دوستان در مورخ ۹مردادماه جاری
به منظور بازدیدی گروهی از دانشگاه بیرون آمدیم .
باز هم بازدید از تکیه اما نه تکیه معاون الملک !
این بار به سراغ ...

رفتیم.
از جای جای تکیه عکسی به یادگار گرفتم.
مکانی بس زیبا و سرشار از ناگفته هایی از بزرگان ونیاکان ما...
هرکسی ازهمان درب ورودی جذب صفا و سادگی اش می شد.
کلون هایی که هر یک نشانه ای بود برای اهل خانه که به واسطه آن بفهمند
مهمانشان محرم است یا نا محرم.
با تعارفات دوستان استاد بزرگوار با حرکتی نمادین
وبا نواختن کلون مخصوص آقایان وارد تکیه شد و به دنبال ایشان ما نیز همچنین...
از دالان وارد حیاط قدیمی و زیبایش شدیم.
با حوضی به رنگ آبی آسمان که با معماری شگرف تکیه و چشم انداز زیبای آن
دل و جان هر بیننده ای را
می ربود و آرامش را حتی برای دقایقی به خانه دلش مهمان می کرد.
در حین بازدید متوجه شدیم گروهی از عزیزان شبکه یک سیما
برای تهیه برنامه و مصاحبه ای
با مدیر کل میراث فرهنگی مهمان کرمانشاهی های مهمان نواز هستند.
به رسم ادب جویای احوالشان شدم و به آن بزرگواران پیشنهاد دادم
که در صورت امکان
از موزه آموزش و پرورش نیز جهت استفاده و شناساندن اماکن فرهنگی کرمانشاه
به دیگر هم وطنان عزیزمان فیلم و گزارشی تهیه کنند.
و آن هنرمندان فرهنگ دوستمان با کمال میل پذیرفتند و پس از بازدیداز تکیه مهمان
موزه آموزش و پرورش شدند.
همان مکان ارزشمندی که انشاء الله قرار است
دوشنبه هفته آینده نیز گروه دیگری از هم دانشگاهی های عزیزو بزرگوار
ازآن بازدید داشته باشند.
امیدوارم برنامه های بازدید در عرصه شناساندن اماکن فرهنگی و تاریخی شهر
دیرپای کرمانشاه همچنان به قوت خود باقی بماند و در ترم های آتی نیز با همت
و پشتیبانی مسئولین مرکز بتوانیم
از دیدن این آثار ارزشمند که درشهر های دیگر استان نیز به وفور به چشم
می خورد بی نصیب نمانده و بهره لازم و کافی را ببریم.
از شما دعوت میکنم برای دیدن عکسهای گرفته شده
و توضیحات کامل و جامع درخصوص تکیه بیگلر بیگی
به ادامه مطلب مراجعه بفرمایید...

باسپاس فراوان از استاد بزرگوار
جناب آقای آرمانفر
خطاب من به خوش نشینان توانمند...
دوستان عزیز و یاران همراهم سلام.
نمیخوام واستون قصه بگم اما شاید حرفهای امروز من قصه غصه خیلی ازانسانهای هم نوع
من هستش که این روزها روی صورتشون دیگه جایی واسه سرخ شدن باقی نمونده...!
==============
همین امروز شخصی آبرومند واسم درد دل می کرد...
از مشکلات فراوانی که واسه به ثمر رسوندن بچه های یتیمش با اونها دست و پنجه نرم می کرد
از تلاش و کار شبانه روزش که شاید فقط بتونه شکم سه تا یتیمش رو با لقمه نان و جرعه آبی پرکنه!
از ظلمی که اقوامش واسه نوش جان کردن میراث بچه هاش به اون روا داشتند و...
با صدایی غمگین وخسته از من پرسید:
"مگه همه ما فرزندان آدم نیستیم پس چرا عده ای در عرشند و عده دیگه بر فرش؟!"
بغضم رو فرو بردم و درحالی که هاله ای از اشک نمیذاشت به خوبی ببینمش
دستهاش رو فشردم و بهش گفتم:
عزیزم مطمئن باش پاداش تو نزد خدا بیشتره
چون عرش نشینان فقط نعمت های خدا رو دارند اما
تو خود خدا رو داری ...
بعد از اینکه از او جدا شدم مدام حرفهاش توی ذهنم مرور میشد و درد او رو با تمام وجود
در قلبم حس می کردم.نمی تونستم لحظه ای آرام باشم.
تا اینکه به خوش نشینانی فکر کردم که چرا در زندگی بدون اینکه نیم نگاهی به هم نوعانشون
داشته باشند صرفا خودشون رو می بینند و مدام به شهوت و شکمشون می رسند و
خوشبختی رو اینگونه معنا می کنند ؟!
یار وغمخوارتنهایی هام رو به دست گرفتم
و خطاب به عرش نشینان خوش نشین چند بیتی رو بدینگونه سرودم
و این چنین بغضی که نفس کشیدنم رو دشوار میکرد بر کاغذ سپید باریدم...
در زندگی سه چیز صدا نداره:مرگ فقیر-ظلم غنی-چوب خدا

گرفتم با دو دستم آن دلی را
که دائم می شکست از فرط غم ها
کمی همدرد او گشتم در این ره
بگفتا چیست آخر وضع دنیا
یکی در ناز و در نعمت نشیند
ولیکن دیگری را نیست گرما
شبی را بی غذا سر می کند او
گهی لذت برد از نان و خرما
الا ای خوش نشینان توانمند
به خاطر آورید پایان دنیا
چو آن دل را شکستی مرهمی نه
وگرنه می شوی رسوا در عقبی
امان از دلتنگی...!
دلم هوای دلتنگی کودکیم را دارد
معصوم وبی اندوه
آرام آرام نگاهم را به باران می دهم
تا اشکهایم از نامحرمان پنهان بماند
امروز دلم سراغ بستنی و کوچه و بازی های کودکیم را گرفت و من...
افسوس که دیگر دلتنگی هایمان نیز کودکانه نیست
و ...
بزرگی اش از پا در می آوردمان!
انسانیتی که با عاشقان مدفون شد!
بخشی از این پست رو از وبلاگ استاد ابوالفتحی
استفاده کردم و بقیه مطالب رو از سایت
ganjejang.com
عاشقان انسانی که جونشون رو بی هیچ ادعایی
واسه ما در طبقی از اخلاص گذاشتند که متاسفانه امروز
از اون اخلاص و انسانیت خبری نیست !!!!
===========
ما ایرانی ها همه تام کروز رو می شناسیم ولی قهرمانان ایران رو
نمی شناسیم این داستان فیلم نیست واقعی است.
می خوام با قهرمان واقعی وطن پرست گمنام ایرانی آشنا بشید
و اینکه چطور برای ایران جان داد
===============
سید علی اقبالی دوگاهه
کشور: ایران
شهر: تهران
تاریخ: در اول آبان ماه ۱۳۵۹ مصادف با عید قربان در زمان بازگشت از ماموریت موفقیت آمیز، هواپیمایش سرنگون و پس از اسارت به دستور صدام به فجیعترین و بیرحمانه ترین وضع به شهادت رسید
محل دفن: نیمی از پیکر مطهرش در قبرستان محافظیه نینوا در جوار ضرت اباعبدا… الحسین(ع) و بخشی دیگر در قبرستان زبیر موصل به خاک سپرده شده بود، پیکرش پس از تفحص به کشور منتقل و در پنجم مردادماه ۱۳۸۱ در ایام فاطمیه (س) در قطعه خلبانان بهشت زهرا آرام گرفت
سرلشکر خلبان شهید سید علی اقبالی دوگاهه در هفتم مهر ماه ۱۳۲۸ در محله دوگاهه شهرستان رودبار در استان گیلان دیده به جهان گشود. دوران طفولیت و تحصیلات ابتدایی را در رودبار پشت سر گذاشت و برای ادامه تحصیل و اخذ دیپلم به تهران آمد و در دبیرستان امیرکبیر ثبت نام کرد. وی پس از اخذ دیپلم، با عشق و علاقه وافری که به پرواز و حراست از آسمان میهن داشت، در تاریخ سیزدهم آذر ماه ۱۳۴۶ به استخدام نیروی هوایی ارتش درآمد.
پس از طی آموزش های نظامی، موفقیت در آزمونهای زبان انگلیسی، مهارت های فنی تخصصی، پشت سرگذاشتن دورههای آکادمی پرواز و پرواز مقدماتی با هواپیماهای پاپ و F-33، در بیست و پنجم مردادماه ۱۳۴۷ به منظور تکمیل دوره خلبانی و پرواز با هواپیماهای پیشرفته جت شکاری به پایگاه هوایی ویلیامز شهر فنیکس ایالت آریزونای امریکا اعزام گردید. پس از طی دورههای تکمیلی و پرواز با هواپیماهای T-38 , T-37 , T-6 , T-41 به مدت ۲۲۰ ساعت و دریافت نشان خلبانی و کسب رتبه نخست در بین بیش از ۴۰۰ دانشجوی خلبانی از کشورهای مختلف به عنوان خلبان نمونه این پایگاه به ایران بازگشت.
عکس بازدید دانشجویان دانشگاه علمی کاربردی فرهنگ وهنر از موزه آموزش و پرورش
حفظ و حراست از میراث گذشتگان
فرهنگ بودن و زندگی نمودن را معنا می بخشد.
درود بر شما.
یاران و همراهان فرهنگ دوست
همان طور که در پست قبلی به اطلاع شما عزیزان رسانده بودم
امروز موزه آموزش و پرورش میزبان اولین گروه از دانشجویان
دانشگاه علمی کاربردی واحد فرهنگ وهنر بود.
ما نیز به رسم ادب خاک پایشان را توتیای چشم نمودیم...
همانان که با هر قدم که بر آجرفرش حیاط موزه گذاردند
هیاهو و خاطرات تحصیلشان را به یاد آوردند .
و شایدتلخی و شیرینی هایی از آن دوران را با لبخندی شیرین
بر لبهایشان نمایان نمودند...

عزیزان
این پست رو از وبلاگ موزه استفاده کرده ام
برای دیدن بقیه عکسهای بازدید
لطفا به وبلاگ موزه آموزش وپرورش با عنوان یاد ایام
در پیوند وبلاگ و یا آدرس http://moozeap.blogfa.com/
مراجعه بفرمایید.
آدم های امروز با دوستی های کنسروی!
زیبایی هایش را بیرون بکشد ... و تلخی هایش را صبر کند
زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد!!!!
سلام و درود بر شما عزیزانی که طالب علم و غنای فرهنگ دیارمان هستید
چندی پیش استاد بزرگوارم جناب آقای کشاورز به حقیر توصیه نمودند که
در پستهای وبلاگم بیش از گذشته از دل نوشته های خودم استفاده کنم
وهر آنچه که از دل بر می آید بر سپیدی کاغذ بنگارم تا لاجرم بر دل نشیند.
چند روزی است که به این مهم می اندیشم که از کجا شروع کنم
و چه مطلبی را بر مطالب دیگر برتری بخشم.
باتوجه به اینکه از سن ۱۶سالگی از نهاد خانواده پارا فراتر گذارده
و با خوشی ها و ناخوشی های جامعه دست و پنجه نرم کرده و تجربه اندوزی
نموده ام به این باور رسیده ام که :
انسانهای موفق مخالفان بیشتری خواهند داشت.
اخیرا جریاناتی در دانشگاه اتفاق افتاد که باعث شد افکارم را بیان کنم
وهمین آغازی شد برای دل نوشته هایی که شاید حرف دل خیلی ها باشد
و لی به هر دلیلی که خود می دانند آن را بر زبان جاری نمی سازند!
اما امروز من سخنانی را خواهم گفت که گاهی موجب بروز دردهایی
در قلب ساده ام بوده اند و چه بسا دردهای من با درد دیگرانی از جنس من
یکی باشد و اشک های مشترکمان نیز ناشی از همان دردها...!
از کودکی در خانواده ای بزرگ شدم که تا آنجا که امکان داشت اجازه داشتم
آنچه که حق بود بر زبان جاری سازم.فکر میکردم چون فرزندآخر خانواده ام
بدین جهت حرفهایم خریدار دارد و بس!
اما بعدها متوجه شدم چون بدون دلیل و سند سخنی نمی گویم قادرم
از آنچه که گفته ام و ادعا نموده ام دفاع کنم.
در دوران تحصیل نیز همچنان بسیار فعال ودر سخنوری نیز اینگونه بودم.
از دروغها و رفتارهای دوستان در برابر دبیران بزرگوار غصه می خوردم و با آنان
به بحث دوستانه می نشستم و در مقابل نیز از حق پایمال شده دوستان
نزد مسئولین مدرسه دفاع می کردم.
همه و همه را دوست می داشتم و دارم و کینه کسی را به دل نداشته وندارم.
یعنی نمی توانم داشته باشم.
اما آنجا که ظلمی می بینم ناراحت می شوم. ناحقی را می بینم در صدد
احقاق حق بر می خیزم .حتی اگر به هدفم نرسم اما وجدانم راضی است
که برای رسیدن به آن تلاشم را کرده ام.
۲۲سال تجربه کاری به من آموخته که
اگر حقت را نگیری آن را دیگران خواهند خورد!
اگر ساکت بمانی
از ناگفته هایت بهره خواهند برد و علیه خودت آن را اعمال خواهند کرد.
حقیقت این است که من درست مثل خیلی از شما عزیزان دردهای پنهانی
در دل دارم که باعث آزار دیگر اعضای بدن می گردد.
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوهارا نماند قرار ...
به ادامه مطلب بروید...![]()
افسوس در برخی موارد اجرای قانون تداوم نداره !!!!
پاسخ به کامنت عزیزی با نام... هم کلاسی
دوستان همراه سلام ودرود برشما
عزیز بزرگواری با عنوان هم کلاسی کامنتی رو واسم گذاشته بودند که وظیفه خودم دونستم جوابشون رو خدمتشون عرض کنم اما با توجه به اینکه آدرسی از خودشون نذاشته و فقط با عنوان هم کلاسی خودشون رو معرفی فرمودند تصمیم گرفتم در پست امروزم در این خصوص توضیحاتی عرض کنم.
=========================
خداوکیلی به کامنتهایی که برای آقای ابوالفتحی می گذارید اعتقاد هم دارید!!؟؟
فکر نمی کنم عدالتی که شما به این غلظت ازش اسم بردید انقدر هم ایشان رعایت کرده باشه یا کار خیلی عجیب و غریبی انجام داده باشه خیلی راحت درسش رو با سرفصلهای تعیین شده ارائه کرد و رفت یه سری از افکارشون روهم به خورد بعضی ها داد و دیگر هیچ!!ضمنا تو نمره میان ترمی هم که داده بود به نظر شما عدالت رعایت شده بود سه بار امتحان گرفت که همه تقلب کردند و جزوه باز بود شما نمره بالا گرفتید خیلیا هم پائین چرا شما که نه کنفرانس دادید نه مطلبی ارائه کردید فقط کامنتهای پر مهری برای آقای ابوالفتحی گذاشتید به تعداد بی شمار فرق شما و برخی دوستان دیگه با بقیه پس در چی بوده ؟همه تقلب کردند! همه وبلاگ داشتند!همه مطالعه کرده بودند!پس عدالت اینه شاید همه تا الان اشتباه می کردند الا شما و برخی انگشت شمار از هم کلاسیهاو آقای ابوالفتحی.
امیدوارم ناراحت نشید از روی غرض نبود فقط سئوالی بود برام
====================================
درود بر شما هم کلاسی بزرگوار.
از اینکه لطف فرمودید و کامنتهای حقیر رو با دقت بیشتری خوندید متشکرم.
دوست و هم کلاسی شریف!
وظیفه خودم میدونم پاسخ سوالات شمارو خدمتتون عرض کنم.
1- در ابتدا ازتون ممنونم که حرفی رو که توی دلتون بوده بیان کردید چون بازگو نکردن بعضی از مشکلات و ابهامات باعث به وجود اومدن کینه و کدورت میشه که خدا رو شکر شما با صراحت بیان - روانتون رو به واسطه کامنت تخلیه کردید.
آفرین بر شما.
2-فرمودید ناراحت نشم از روی غرض نگفتید...
چرا باید ناراحت باشم؟!
هرکسی عقاید مختص خودش رو داره و واسه من بسیار ارزشمنده .خود من هم اعتراض میکنم.اما با مدرک و مستندات که خدای نکرده دچار وجدان درد نشم.
۳- در خصوص کامنتهایی که واسه استاد ابوالفتحی میذارم اعتقاد دارم یا نه؟ یقین داشته باشید که این طوره چون من نه تنها واسه ایشان بلکه واسه خیلی از اساتیدی که حتی تا به حال سعادت شاگردیشون رو نداشتم کامنت میذارم و در واقع عقایدم رو بیان میکنم پس میشه گفت ربطی به پاچه خواری و...نداره!
چون اکثر اوقات کامنتهای مشترکی رو واسه افراد مختلف و دوستان واساتید بزرگوار میذارم واین صرفا مختص به وبلاگ استاد ابوالفتحی نیست.
اگه کمی وبگردی بفرمایید متوجه خواهید شد.
4-در مورد اینکه من کنفرانسی ارائه نداده ام و چطور نمره بالا گرفته ام؟
باید عرض کنم عزیز بزرگوار مثل اینکه هنوز متوجه نشده اید که این نمرات فقط مربوط به سه امتحان کلاسی و وبلاگهاست.ارائه کنفرانس که نداریم !
درخصوص ارائه تکالیف مطالعه کتاب و سخنرانی دکتر بلخاری بعد از پایان امتحان مورد آزمون قرار خواهیم گرفت و اون نمراتش به علاوه بیست نمره خواهد بود.که امیدوارم نمره بالاتر از بیست رو بتونم در آزمون کسب کنم.چون با همه گرفتاریهای فراوان از خواب واستراحتم واسه تموم امتحانها مایه میذارم.
۵-درمورد اینکه در امتحان همه تقلب کردند وهمه وبلاگ داشتن و همه مطالعه داشتن و...
باید عرض کنم درست می فرمایید فضاو شرایط امتحان واسه همه یکسان بوده حتی واسه خود شما!
اما چرا بعضی از عزیزان نمره پایین تری گرفتند؟یعنی حتی از روی جزوه نتونستن بنویسند؟!
پس این نشون میده جزوه باز ترفندی بود واسه دلگرم شدن ما و حذف استرسمون.چون اکثر سوالهایی که استاد دادند تحلیلی بود.از آنچه که درک کردیم و
آموختیم نه عین مطلب جزوه!
پس عدالت برقراربود.خداوکیلی من که به جز دفعه اول دو مرحله بعد رو خودم به تنهایی پاسخ دادم که اگر در مرحله اول نیز همین میکردم شاید نمره کامل "۱۲"
رو میگرفتم!!!!
هم کلاسی محترم آیا در هر امتحانی همه افراد مثل هم نمره می گیرند؟خدایی آیا همه وبلاگها رو مثل
هم میدونید؟
آیا اون اشخاصی که هر از چند گاهی به واسطه کافی نت و دوستاشون
کامنتی واسه استاد گذاشتن (صرفا واسه نمره) با بقیه که وبلاگ جزئی از امور زندگی و وسیله ای واسه روابط عمومی شونه یکی میدونید؟
حقیر چندین وبلاگ وبا موضوعات متفاوت دارم.پس به جرات میگم صرفا واسه نمره نیست که کامنتی نوشته میشه که اگه اینطور باشه وای برمن...!
شما که من رو میشناسی ومن به عنوان هم کلاسی میشناسمتون حتما دیده اید که من واسه دروس دیگه هم تا اونجا که بتونم تلاش میکنم.چون عقیده دارم در هر سنی ودر هر موقعیت شغلی که باشم باید اولا احترام به اساتید و هم کلاسی هارو فراموش نکنم (حتی اگه کوچکتر ازمن باشند) و دوم این که بخونم تا شعور و آگاهی ام بیشتر بشه نه فقط نمره ای که تو این دوره زمونه شاید خیلی ها به راحتی میگیرند.
۶- فرمودید که به جز کامنتهای پرمهر بیشمار فرق من با دیگر دوستان چه بوده؟!
در جواب این سوالتون باید عرض کنم نوع نگارش و حتی نحوه بیان من چه در محضر اساتید بزرگوار وچه در جمع هم کلاسی ها و حتی با همکاران اداری ام همینگونه است.
همیشه دوست دارم احترام در بیان و نوشتار را فراموش نکنم چراکه لازمه روابط عمومی خوب و ارزشمند رو در ادب و محبت میدونم.
پس ادب حکم میکنه با وجود ۳۸سال سن و ۲۲ سال سابقه معلمی آموخته باشم با همه اقشار جامعه با تواضع رفتار کنم حتی اگه جایگاه اجتماعی شون سطحی پایین تر ازخودم باشه چه بسا مدیرکل و مستخدم واسه من ارزشمندند و احترامشون واجب و پیش دستی در سلام کردن بهشون هم واجب تر.
دیگه چه برسه به جایگاه اساتید که والاترین مقام اجتماعی رو دارند.
امیدوارم تونسته باشم آن طور که باید جواب سوال شما دوست و هم کلاسی بزرگوار رو داده باشم.
درپناه خدا موفق و منصور باشید.
گاهی دلم به درد میاد...
نگاه اول
دوستی میگفت:
"ساعت از11گذشته بود که چندنفر کت شلواری شیک واتو کشیده اومدن دفتر ...تو دفتر یه بسته بسکویت بزرگ کرمدار خوشمزه داشتم تعارفشون کردیم گرم حرف زدن بودیم که دوتا پیرمرد اومدن ..می شناختمشون می دونستم از راه دوری میان ازاونایی بودن که کله سحرازخونه میزنن بیرون ..بنده خداها ازصبح دنبال کارشون بودن ...هردو خیس عرق و هردو با لباسهایی ژنده و دستانی سیاه وپینه بسته .......
شايسته سالاري ...
این یکی رو قطعا دیدید
در تموم سازمانها رعایت میشه !!!!!!!!!!!!
در يك دستگاه شايسته سالاري (فضيلت سالاري) مواضع اجتماعي
در ساختار شغلي براساس لياقت و با درنظر گرفتن ملاكهاي عام
فضايل اكتسابي اشغال ميشود، نه بر مبناي ملاكهاي انتسابي
سن، جنسيت يا ثروت موروثي آرمان فضليت سالانه با اين مسئله
روبروست كه چگونه ميتوان استعداد و لياقت را مستقل از امتيازات ارثي،
به طرز عيني و واقع بينانه اندازهگيري كرد.
به عمل کار بر آید...



تبعيض...رفتاری که هرگز ندیده ایم !!!!!!!!!
رفتاری که هرگز ندیده ایم !!!!!!!!!
با پيش داوري ارتباط دارد، اما با آن قضاوت است. تبعيض دلالت دارد بر طرز رفتار متفاوت با اشخاص به كدام گروه تعلق دارند. فعاليتهايي كه اعضاي گروه ديني را از منابع يا پاداشهايي كه گروههاي ديگر ميتوانند به دست آورند محروم ميكند. بايد بين تبعيض و تعصب فرق گذاشت، هر چند كه ميان اين دو معمولاً ارتباط كاملاً نزديك وجود دارد، ممكن است افرادي كه نسبت به ديگران تعصب دارند، به اعمال تبعيض عليه آنها نپردازند. برعكس، افراد ممكن است به شيوهاي تبعيض آميز رفتار كنند ولو آنكه نسبت به افرادي كه اين گونه مورد تبعيض قرار ميگيرند تعصب نداشته باشند...
===============
دوستان عزیز
خدایی توی ادارات یا همین دانشگاه خودمون چقدر تبعیض دیدیم و غصه خوردیم؟!
باورکنید اگه اعتراض کنیم و از مسئولین تقاضا کنیم
به خاطر احقاق حق تبعیض نذارن اعداممون نمی کنن!
از بس چیزی نگفتیم فکر میکنن متوجه نیستیم.
مگه میشه آدم عمری توی اجتماع باشه و ندونه دورو برش چه خبره؟!
حرف حق رو باید گفت.
به جا ومنطقی و البته با سندومدرک ...
از همین لحظه به خودتون و حقی که به واسطه تبعیض
ازتون ضایع میشه فکرکنید و
تا اونجا که امکان داره اجازه ندید هیچ وقت
ودر هیچ مکانی در مورد شما با بی عدالتی رفتار کنند.
موفق باشید
در وصف شهرم...دیار فرهاد عاشق
![]()
![]()
این دو بیت رو به هم دیاری های عزیزم ![]()
کرمانشاهی های فرهیخته تقدیم میکنم ![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
شهر من شهری ستاره باران است![]()
از کران تا کران پر از هزاران است![]()
همچو بهزاد ومرتضی دارد![]()
هریک از یک به از هزاران است![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
سوختن را فقـــط تماشا بایـــد
که نه راه پس دارد نه راه پیش ،
شرمنده ام جان دل ،
حالــم وصف ناشدنـــی ست ،
کمی رو به خفگـــی ام ،
توان بیـــان در من نیست...
انگــــار ،
روزت مبارک
![]()
![]()
![]()
استاد عزیزم![]()
شاید وقتی دستهایت بارانی بود
بر چشم هایت بوسه زدم
حالا در نبودن نگاه تو
دفتر مشق هایم تلنبار شده است
از روزهایی که به گلدان های خاطره آب نداده ام.
روزت مبارک باد![]()
![]()
![]()
![]()
به یاد معلمان خوبم...

معلّم پير من
ديـــــــــــــــــــــــــدمــــــــــــــــــــش مـــيآمد
داشــــــــــــــــــــــت بــــــــــــــــــر دست عصا...











دلنوشته ها و حرف های دل الهام