کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست...
انـســانـیـت ارزان مـی شــود ... !!
چه زیبا خدای مهربان و همیشه همراهم ؛ مکر مکار را برمن هویدا نمود...!
و این تنها پاسخ من به ایشان:
*دعا در حق آشنای کینه جو و جاهل با اسم و عناوین متفاوت...!*
اِلهی تَوَلَّ مِنْ اَمْری ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَعُدْ عَلَیَّ بِفَضْلِکَ عَلی مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ.
معبود من تدبیر امورم را آن گونه که شایسته توست به انجام رسان،
و فضل خود را به گنهکاری که غریقِ امواج جهالت است، بازگردان.
و به قول مولانا:
گر هزاران دام باشد در قدم | چون تو بامایی نباشد هیچ غم |
مجسمه ات را بسازم
بر میدانی بکارم
و تمام شهر را مجبور کنم
دور تو بگردند!
پخش آنلاین بیا بیا دلدار من ... با صدای علیرضا افتخاری
پخش آنلاین صبح خندان زکجاآمده ای...باصدای علیرضاافتخاری
مقدمت گلباران استاد والا مقامم
خاک پایت توتیای هر دو چشم...
بزرگترين و گرانبها ترين و شايد بتوان گفت تنها هديه اي كه شمس به مولانا در آن قمار عاشقانه بخشيد، "عشق" بود همان چيزي كه تنها معيار شمس براي ارزيابي مردمان بود علم و زهد و فضل و عبادت هرگز در مقابل عشق براي او رنگ و بويي نداشت، تا جايي كه حتي پدرش را مورد انتقاد قرار مي داد كه از "عشق" بي خبر است...
هیچگاه نفهمیدم چه رازی ست بین دل و دستم...
از دستم برفت به هر چه دل بستم !!
هوالمحبوب
محفل شمس است و مولانا نوازی کن دمی
پسته خندان رویت را هویدا کن دمی
خاک راهت توتیای هر دوچشمم میکنم
منتی بگذار و بنشین تا بیاموزم دمی
"حرف دل الهام"
پی نوشت ۱ :باسلام.دوستان همراهم باعرض پوزش از رمزداربودن ادامه مطلب.این پست چندین مخاطب خاص داره که رمز اون رو واسشون ارسال خواهم کرد.
پی نوشت ۲: اخیرا به دلیل انجام امورات شخصی کمتر فرصت کامنت گذاشتن واسه تموم دوستان رو دارم.با عذرخواهی فراوان در آینده ای نزدیک فراغ بالی حاصل شود همچون گذشته احوالپرس همه تون خواهم بود.اگرچه معمولا هر روز به تموم دوستان سر میزنم!
دشمن خويشيم و يار آنکه ما را می کشد
غرق درياييم و ما را موج دريا می کشد
زان چنين چندان و خوش ما جان شيرين می دهيم
کان ملک ما را بشهد و قند و حلوا می کشد
خويش فربه می نماييم از پی قربان عيد
کان قصاب عاشقان بس خوب و زيبا می کشد ...
سلام برابراهیم ع،سلام برمحمدص وسلام بر همه بندگان صالح خداوند
عاشقان عیدتان مبارک باد
همراه با ناظری عاشق مولانا
من درد تو را زدست آسان ندهم دل برنکنم زدوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم که آن درد به صد هزار درمان ندهم
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
تا با غم عشق تو مرا کار افتاد بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتاده بود، هم در غم عشق اما نه چنین زار که این بار افتاد
هر روز دلم در غم تو زارتر است و ز من، دل بی رحم تو بیزارتر است
بگذاشتی ام،غم تو نگذاشت مرا حقا که غمت از تو وفادارتر است
"مولوی"
در قروني كه زن ها از حقوق ابتدايي خود محروم بودند
عرفان جايگاه بلندي براي زن در نظر گرفته بود
ظاهرا بر زن چو آب ار غالبي
باطنا مغلوب و زن را طالبي
پرتو حق است آن معشوق نيست
خالق است آن گوييا مخلوق نيست
زن در عرفان جمال ايراني واسطه ي فيض از آسمان به زمين است
و عشق زميني و اين جهاني نردباني براي عروج به عشق الهي به شمار مي آید.