دل پاییزی ام را دریاب ...
مادر خوبم!
سال ها نبودنت در
شب های پاییز
یک ساعت زودتر شروع می شود...!
مادر خوبم!
سال ها نبودنت در
شب های پاییز
یک ساعت زودتر شروع می شود...!

"حرف دل الهام" ![]()
و...
پخش آنلاین ترانه دیدی که رسوا شد دلم با صدای زیبای شکیلا...![]()
به یاد شبی خاطره انگیز ، تقدیم به بهترین صیاد زیبا روی... ![]()
بگذار عطر تنت
سهم چشمان خسته ام باشد...
"حرف دل الهام"
**پی نوشت:پیوند آسمانی آب و آیینه بر تمامی آسمانیان مبارک باد**

ای تو بهترینم ! بی تو همسفر پاییزم...![]()
آهسته درخیابان قدم می زدم.
برگهای خشک وبی پناه را در زیرقدم هایم حس میکردم؛
همیشه حس میکنم برگهای پاییز باهرقدم ما فریادمی زنند و این
صدای ناله ی برگهاست که در گوشمان می پیچد(خش..خش....)
خواستم بگویم ؛ یادم باشد.... یادت باشد....
اگر به برگی رسیدیم قدم ها را طوری برداریم که حس نکند بیهوده است...!
پی نوشت 1:دوستان و همراهان خوبم سلام.ایشالا امروز واسه ثبت نام و شرکت در اولین کلاسهای دانشگاه عازم اردبیل هستم.اگه بتونم به سراغتون خواهم اومد.در غیر این صورت اگه عمری بود بعد از بازگشت به مهر و لطفتون پاسخ خواهم داد.
پی نوشت 2:خدا رو شکر میکنم که مسیر علم و دانش رو واسم هموار کرد که بار دیگه و بی وقفه بتونم به تحصیل و آموختن نادانسته هام ادامه بدهم.
پی نوشت 3: اینکه دلتنگتون میشم حقیقتی ست غیر قابل انکار. به خصوص واسه عزیزمهربون وهمرازدلم. و دربیان دلتنگی ام حرف دلم رو این طور می نویسم که :
می روم، اما تو در جان و تنی
همسفر با روز و شبهای منی
لحظه ای غافل نی ام از خاطرت
قلب الهامی و گویی با منی
"حرف دل الهام"
واین هم لینک مستقیم پاییز عریون با صدای مرحوم طاهر زاده هنرمند خوش صدای کرمانشاهی ![]()

ای تو مهربان ترینم!
طبیعی ست
پاییز جای تابستان را می گیرد
اما قبول کن
هیچ کس جای تو را نمی گیرد...!
***********************
پی نوشت:خوبان همراه سلام.از لطف و مهرتون ممنونم.عمری بود اواسط هفته آینده جهت عرض سلام و سپاس مهمون خونه های مجازی تون خواهم شد.درضمن روز دختر رو هم به همه دختر خانمهای گل به خصوص دخترعزیزم اسما و خواهر زاده دردانه ام دل آرا تبریک میگم.

من از تقویم فقط دو فصل را بلدم
نیابد کسی چاره از چنگ مرگ
چو باد خزان است و ما همچو برگ
بترس از خدای و میازار کس
ره رستگاری همین است و بس
![]()
![]()
![]()
مهربان نامهربانم !
دیروز چشمانم با ترنم باران پاییزی همدل و همزبان شد
ولی ...
تو مرا نفهمیدی و صاعقه های قلبم را نشنیدی !
حتی نگاهت را هم از من دریغ کردی...!
واینگونه برق آن صاعقه دردناک مرا به نوشتن وا داشت...
