رویای آدم مضحک _ داستایوفسکی

چیزهایی هست که نباید گفت ، مگر برای دوستان ؛ چیزهایی هست که نباید گفت ؛ حتی برای دوستان ؛
و بالاخره ، چیزهایی هست که نباید گفت ، حتی برای خویش!

چیزهایی هست که نباید گفت ، مگر برای دوستان ؛ چیزهایی هست که نباید گفت ؛ حتی برای دوستان ؛
و بالاخره ، چیزهایی هست که نباید گفت ، حتی برای خویش!
درود بر شما دوستان بزرگوارم.
همانطور که اطلاع دارید نمایشگاه کتاب در محل پارک شاهد
از فردا به مدت یک هفته دایر خواهد بود .
واینک در صورت تمایل تصاویر بسیار زیبایی را در این زمینه
در ادامه مطلب ببینید...
ما زنان وقتی عاشق می شویم
همه قلب ووجودمان رابه مردمحبوبمان می سپاریم
آنگونه همه زیبایی هاو لذات دیگر، در رابطه با او معنا می یابند...
بی عشق،
آدمی گنگی خواب دیده است.
کسی که عشق را تجربه نکرده،
به معنای واقعی کلمه،
هنوز متولد نشده است.
چنین شخصی، به لحاظ ظاهری،
خارج از زهدان مادر زندگی می کند،
اما به لحاظ روحی دچار قبض و گرفتگی ست
و درهای وجودش،
به روی باد و باران و خورشید و آسمان بسته است.
او در حصار ترس زندانی ست.
اگر بسته بمانی،
انرژی هایت در درونت می چرخند،
به بیرون جاری نمی شوند
و به دریای هستی نمی ریزند.
گر تماس تو با هستی،
با آن کل یگانه،
قطع شود،
دچار خسران می شوی و احساس بیچارگی می کنی.
اگر از جاری شدن بمانی،
راکد می شوی،
مرداب می شوی،
می میری،
می گندی،
آن گاه دیگر نه رودی پرخروش،
بلکه مردابی گل آلود هستی.
ترس، فقط مرگ را در چنته دارد؛
زیرا کمترین اثری از آثار حیات در آن نیست.
اما همین انرژی –
اگر گشوده باشی –
به عشق تبدیل می شود.
درها و پنجره های وجودت را بگشا...
نفس بکش.
ببین.
همان انرژی، همان آب راکد،
هنگامی که جاری می شود،
هنگامی که در بستر رود سرازیر می شود،
به آبی زلال تغییر ماهیت می دهد.
جهت جریان رودخانه دریاست.
همین جهت است که شفافیت می بخشد،
زلال می کند.
زیرا رو به سوی امری متعالی، قدسی و بی کرانه دارد.
زندگی را عاشقانه زندگی کن،
نه هراسان.
اگر زندگی را عاشقانه سپری کنی،
دلت بستر رودخانه ی تمامی شعرهای جهان خواهد شد،
لطیف خواهی شد،
شفیق خواهی بود.
آنگاه نه تنها سعادتمند خواهی زیست،
بلکه وجودت برای دیگران نیز سعادتی خواهد بود ...
" از کتاب ما به عشق محتاجیم "
|
«خورشيد همچنان ميدمد» اولين رمان ارنست همينگوي - نويسندهي سرشناس و برندهي جايزهي نوبل ادبي - است. لامع در پيشگفتار كتاب مينويسد: «داستان اين كتاب روايت زندگي روشنفكران و نويسندگان پس از جنگ جهاني اول است. چند داستاننويس كه زماني در جبهههاي جنگ جهاني اول ميجنگيدند و شاهد كشته شدن ميليونها سرباز و مردم بيگناه بودند، تصميم ميگيرند تا براي پر كردن خلأ زندگي و فراموش كردن مصيبتهاي جنگ به مسافرت بروند و زندگي را با خوشي بگذرانند و در نهايت درمييابند كه آنها نسلي تباهشده هستند.» او همچنين عنوان ميكند: «از همان آغاز، اثر «خورشيد همچنان ميدمد» بحث و گفتوگو را در محافل ادبي برانگيخت. وقتي رمان براي اولينبار چاپ شد، طبقات بالاي جامعه سعي كردند شخصيتهاي درون كتاب را با اشخاص معروف از دنياي مهاجران مرتبط كنند؛ اما طولي نكشيد كه هيجان اين بازي حس و گمان فروكش كرد و شخصيتهاي همينگوي رها شدند تا در جايگاه خود بررسي شوند؛ به طوري كه خيليها بر اين اعتقادند كه اين داستان در اصل خاطرات پس از جنگ ارنست همينگوي است. بنابراين به رغم تمام اين مباحث، داستان «خورشيد همچنان ميدمد» به طور آشكار جامعهي مهاجر را به علت فقدان پايههاي اخلاقي نكوهش ميكند؛ اما بازتاب علمي مردم نسبت به اين كتاب در طي سالها، تزوير تمامي جامعه را به دليل امتناع از قضاوتي تند دربارهي افرادي كه در نظر جامعه جذاب و مسحوركنندهاند، به وضوح نشان ميدهد.» |


ژوزه ساراماگو، نويسندة پرتغالي، كه بارها نامزد جايزة نوبل ادبيات شده بود، سرانجام ، و دير هنگام – در سن 76 سالگي – موفق شد در سال 1998 اين جايزه را از آن خود وكشورش كند. آثار اين رمان نويس و شاعر كه به عبارتي رئاليسم جادويي را با انتقادات گزندة سياسي ميآميزد به 25 زبان ترجمه شده است. گاهی اتفاقاتی در زندگی ما رخ می دهد که همچون کتابی بر جسته در کتابخانه ی خاطراتمان خودنمایی می کند. اگر در میان هزاران اتفاقی که از سر تصادف یا تعمد در طول زمان بر انسان می گذرد لحظه ای فراغتی دست دهد، آن کتاب برجسته خودنمایی خواهد کرد و خواسته یا ناخواسته مجبوری آن را ورق بزنی چه بسا گاهی با قهقهه ی مستانه از ته دل یا با اشکی پنهان از دیگران واژگان آن را سیراب کنی. آری منم در میان کتابخانه ی خاطراتم کتابی برجسته دارم که گهگاه می خوانمش و گهگاه می نویسمش اما با قلمی سفید بر صفحه ای سفید!

بهار همه چیز را زنده می کند
و درختان کتاب می شوند تا بهار بمانند
در بهار با کتاب باشید
و با کتاب، همیشه بهار ...