با خیال او ولی تنهای تنها می روم...

ای تو بهترینم ! بی تو همسفر پاییزم...
آهسته درخیابان قدم می زدم.
برگهای خشک وبی پناه را در زیرقدم هایم حس میکردم؛
همیشه حس میکنم برگهای پاییز باهرقدم ما فریادمی زنند و این
صدای ناله ی برگهاست که در گوشمان می پیچد(خش..خش....)
خواستم بگویم ؛ یادم باشد.... یادت باشد....
اگر به برگی رسیدیم قدم ها را طوری برداریم که حس نکند بیهوده است...!
پی نوشت 1:دوستان و همراهان خوبم سلام.ایشالا امروز واسه ثبت نام و شرکت در اولین کلاسهای دانشگاه عازم اردبیل هستم.اگه بتونم به سراغتون خواهم اومد.در غیر این صورت اگه عمری بود بعد از بازگشت به مهر و لطفتون پاسخ خواهم داد.
پی نوشت 2:خدا رو شکر میکنم که مسیر علم و دانش رو واسم هموار کرد که بار دیگه و بی وقفه بتونم به تحصیل و آموختن نادانسته هام ادامه بدهم.
پی نوشت 3: اینکه دلتنگتون میشم حقیقتی ست غیر قابل انکار. به خصوص واسه عزیزمهربون وهمرازدلم. و دربیان دلتنگی ام حرف دلم رو این طور می نویسم که :
می روم، اما تو در جان و تنی
همسفر با روز و شبهای منی
لحظه ای غافل نی ام از خاطرت
قلب الهامی و گویی با منی
"حرف دل الهام"
واین هم لینک مستقیم پاییز عریون با صدای مرحوم طاهر زاده هنرمند خوش صدای کرمانشاهی