شاه من، هستی الهام، تویی...

مهربان ترینم!
زائر چشم سیاه تو منم
شده حیران ز نگاه تو منم
حسرت این دل درمانده تویی
شعله ی آتش آه تو منم...

ادامه نوشته

بهانه ای برای از تو سرودن...


دلم داره از دوریت می میره...
مهربونم!

دل برف آسمون رو وا کنی
همه اش مهر و صفا ،عشق و وفاست
دل عاشق منم برای تو...
مملو از یه عشق ناب و بی ریاست!
"حرف دل الهام"

ادامه نوشته

حرفهایم روی دلم سنگینی می کند!

ای کاش می توانستم 
حرفهای دلم را درست مثل دوران تحصیلم در دبیرستان بنویسم و بنویسم و بنویسم...
!

 

ادامه نوشته

بازم از تو می نویسم تا بدونی واسه من تو بهترینی...

ای تو مهربان ترینم!


دلم می خواست به پاس مهربانی هایت...

 مطلبی برایت بنویسم

گشتم...

بین همه ی سی و دو حرف الفبا

بین همه ی کلماتی که از کودکی در گوشم خوانده بودند

بین همه ی کلماتی که بعد از هفت سالگی خوانده بودم

گشتم و هیچ نیافتم!

دلم به حال بیچارگی واژه ها سوخت

که همیشه برای در وصف تو نوشتن کم می آورند...!

پس...

تنها به این اکتفا می کنم که  بگویمت:

"با تمام وجود دوستت می دارم"

همه دم  یاد تو چون دارو  و تسکین من است

بودنت ای جان شیرین! عمر جاوید من است

"حرف دل الهام"

پی نوشت1: مهربان ترینم! صدای گرمت را دوست دارم که یخ ناامیدی را میشکند !

پی نوشت2:عرض ادب و احترام و سلام و سپاس فراوان خدمت دوستان بزرگوارم. بیماری مجال تقدیر از شما عزیزان را از من ربوده بود .در اولین فرصت ممکن  جهت عرض ادب خدمت خواهم رسید. 

ادامه نوشته

تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم...

ای همره و همراه دل من!

آن شب سرد و سکوت...

آن شب بیماری جسم و

دل شکستگی های عاشقانه

آن شب آه و حسرت و تمناهای بی حاصلم

آن شب...

تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم...

با اشک بر ناله های قلب پریشم قلم زدم ...


تقدیم به همه... وبه ویژه هم او که همیشه در من و با من است

بی تابم و خواب ندارم...

بی تابم و خواب ندارم...

اگر غیر این است که نیست

به خوابم بیا و ببین

چندین چراغ از شب من حرف می زنند

و چندین کتاب باز

از گفت و گوی من و دیوار

پرده بر می دارند

با این همه وقتی با عکس تو دیدار می کنم

همه را بیدار می کنم

حتی بی تابی را

که در سرم تاب می خورد...

سرانجامی ندارد قصه چت...!

به من می گفت هیجده ساله هستم
تو اسمت را بگو، من هاله هستم
بگفتم اسم من هم هست فرهاد
ز دست عاشقی صد داد و بیداد...

ادامه نوشته

مرغ جانم سوی تو پر می کشد...

عزیز مهربونم!

 
پرنده ای در قلب من است

كه می خواهد پرواز كند؛
به آنجا كه تویی ...
پی نوشت:

1- هيچ کس جاي مرا ديگر نمي داند کجاست آنقدر درعشق او غرقم که پيدا نيستم
"
معينی کرمانشاهي"

2- هی فلانی...عاشقـانه های من روبه خودت نگیـر،مخاطب من،کسی ست که وجودش روبه دنیایی نمیدم…!

تو می گویی که این بابا و آن بابا یکی هستند؟!

ادامه نوشته

زندگی بی عشق اگرباشد،همان جان کندن است!


ایمان بدون عشق شمارا متعصب
وظیفه بدون عشق شما را بد اخلاق
قدرت بدون عشق شما را خشن
عدالت بدون عشق شما راسخت

و زندگی بدون عشق شما را بیمار می کند !
"جبران خلیل جبران"

ادامه نوشته

اگر شاهي، گدايي،آخرش مرگ...

فرقی نمی کند !! سلطان باشی یا فقیر " واقعیت " برای همه یکسان است ...

ادامه نوشته