تقدیم به تو که وقتی زبان می گشایی،
رگ های فروبسته ی هزار پرسش بی امانم را پاسخ می گویی
و هجوم بی امان نفس هایت، دفتر پر برگ ندانسته های اندیشه ام را
صفحه به صفحه بر باد می دهد.
ای آشنا ! با من سخن بگو
گاهی میان مردم
در ازدحام شهر
غیر از تو هر چه هست
فراموش می کنم...
***************
پی نوشت ۱ : همراهان همیشگی ام سلام. پست های اخیر را با توجه به
تحقیق و مطالعاتی در زمینه تکالیف دانشگاهی ثبت نموده ام.
**پی نوشت ۲: و این پست تقدیم به بهترین همراه و همرازم...**
پی نوشت ۳ : در پانزدهمین سال فراق مادرم پدر عازم کعبه دلها و دخترم برای درک اولین تجربه دانشجویی
قصد ترک دیار و مادر دارد...
ومن همچنان مشتاق آموختن علم و اخلاق
و عاشق پرواز در آبی وزلالی نیلگون عشق...
پی نوشت ۴ : در طوفان نامرادی های روزگار پایداری تان را آرزومندم
+ نوشته شده در جمعه بیست و هفتم بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۳:۱۰ ق.ظ توسط الهام کاکی
|