رویای هر روز و شب من، تویی...


تو...
همه جا و هرکجای جهان که باشی
باز به رویاهای من باز خواهی گشت
تو مرا ربوده و مرا کشته،
مرا به خاکستر خواب ها نشانده ای و
هم از این روست که هرشب
تا سپیده دم بیدارم
عشق همین است در سرزمین من...
من کشنده ی خواب های خویش را دوست می دارم...
پی نوشت:من...بی تو شعر مینویسم؛تو...بی من،چه میکنی؟اصلایادت هست،که نیستم؟!
+ نوشته شده در جمعه چهارم بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۱:۴۵ ق.ظ توسط الهام کاکی
|