انار سرخ سر شاخه خشک شد، افتاد

درخت‏ ها همه عریان شدند، آبان شد

و باد آمد و باران گرفت و طوفان شد

 نیامدی و نچیدی انار سرخی را

  که ماند بر سر این شاخه تا زمستان شد

نیامدی و ترک خورد سینه ‏ی من و آه

چقدر یک شبه یاقوت سرخ ارزان شد

  چقدر باغ پر از جعبه‏ های میوه شد و

  چقدر جعبه‏ ی پر راهی خیابان شد

چقدر چشم به راهت نشستم و تو چقدر

گذشتن از من و رفتن برایت آسان شد

 چطور قصه‏ ام آنقدر تلخ پایان یافت؟

  چطور آنچه نمی‏خواستم شود آن شد؟

انار سرخ سر شاخه خشک شد، افتاد

و گوش باغ پر از خنده‏ ی کلاغان شد