دلبراگربنوازی به نگاهی مارا.خوشتراست اربدهی منصب شاهی مارا...
چشمانت
دریا را به مد می کشاند
مرا به شعر...
******
مهربان ترینم !
دلم بهانه گیر شده
آرام نمی شود
مگر به نوازشت...
******
کجایی ای نیازهر روز و شبم؟
به هرکجا که می روم...
نام و یادی از تو می یابم اما...
خودت را نمی بینم !
کجایی آرام جان الهام ؟!
کجایی ای مهربان ترینم...؟!
"حرف دل الهام"
********************
*********
تو را من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ «تلاجن*» سایه ها رنگ سیاهی
وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم؛
*** تو را من چشم در راهم. ***
شبا هنگام ، در آن دم که بر جا درّه ها چون مرده ماران خفتگان اند؛
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سر و کوهی دام.
گرم یاد آوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم؛
*** تو را من چشم در راهم... ***
تلاجن*_ درختی است جنگلی
+ نوشته شده در یکشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۲ ساعت ۴:۰ ب.ظ توسط الهام کاکی
|