می زنم فریادهرچه بادا باد/وای ازاین طوفان وای ازاین بیداد...
امشب به گوشه ی غمت ای مه در آتشم
می سوزم و دمی به خیال تو دلخوشم
آنکس که درد هجر عزیزی کشیده است
داند که من ز دست غم او چه می کشم
در کوره راه تار و مه آلود زندگی
خون خورده ام همیشه ولی رام و خامشم
ای اشک من، که در غم او همدم منی
امشب بزن ز مهر تو آبی بر آتشم
من از مرگ ماهیها می ترسم
وگرنه...
درد دلهایم را به دریا می گفتم !
پی نوشت ۱: دوستان سلام.امشب بسی هوس نوشتن بود مرا اما...
چون می خواستم واسه امتحان فردا مطالعه کنم نتونستم حرف دلم روبه خونه دلنوشته هام منتقل کنم.
واسه همین توی صندوق خونه دلم موند تا فراغتی وهوسی دیگر...
فقط به چند بیت شعر اکتفا نمودم شاید با خوندنش کمی آروم بگیرم و بر
نامهربونی های روزگارصبوری پیشه کنم!
پی نوشت ۲ : این روزها خودم که اصلا حال خوبی ندارم ! این کاندیداهای ریاست جمهوری و شوراها هم با این حرفهای تکراری و وعده های رنگین کمانی و بازی و نمایش های رسانه ای شون حالم روبی نهایت بدتر می کنند !!!!و بدتر از اون رسانه مثلا ملی مون که این روزها قدرتشون از رجال وهر کی که فکرکنید بیشتر شده ...
حالا چه طوری و واسه چی ؟ فقط خدا میدونه !!!!!
پی نوشت ۳ : میگم که یه سوال ؟ این کاندیداهای بزرگوار که توی تموم رسانه ها ودر هر برنامه ای مرتب دارند یه سری محفوظاتشون رو بیان میکنند دیگه چه لزومی داره که به خودشون و جیب های مبارکشون زحمت بدهند وایرانگردی کنند و دوباره همون حرفها رو تکرار کنند؟ یعنی میخوان خنده های مردم رو حضوری ببینند ؟؟؟؟
پی نوشت ۴ : ببخشید پی نوشتهام بیشتر از متن شد اما همین رو می نویسم و دیگه میرم...
میدونید صل علی محمد یاور رهبر آمد رو که از زبون این ملت میشنوم به یاد سالهای پیشین می افتم که همین جماعت واسه تموم رییس جمهورهایی که اومدن و رفتن همین شعارهارو میدادند و در انتهای دوره ریاست جمهوری او رو با انواع ناسزاها بدرقه می کردند.پس یادمون باشه مردباشیم وبه جامعه فکر کنیم و شعار بدیم نه واسه ماهی گرفتن از آب گل آلود و وعده های سر خرمن...!
+ نوشته شده در دوشنبه سیزدهم خرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۳۰ ق.ظ توسط الهام کاکی
|