اسفند در راه است...

 اما  همچون سالهای گذشته 

غم هجرانش را پیش از آن با دل دردمندم احساس می کنم!

 

 سالهاست بوی دلگیر اسفند را که یاد آور فراق اوست

هر ماه و هر روز استشمام میکنم و بر نداشتنش بارانی از اشک می بارم

 اما او دیگر نخواهد آمد و من در انتظار پیوستن به اویم تا شاید دیگر بار

در آغوشش بگیرم و بوسه بارانش کنم!!!!   

 

به یاد یگانه عشقم مادرم...

مادری که در مهربانی  , حلم و ایثار زبانزد خاص و عام بود 

 

*************

کاش می بودم هم اکنون کودکی

با  تمام شور  و  حال کودکی

می دویدم من زشور و شوق دیدار پدر

ناز می کردم برایش با همه دلدادگی

مادرم را نیز می بوسیدم از سرتا به پا

تا که او نازم کشد با دستهای خستگی

آه مادر بی تو دنیا از برایم چون گذشت

بر دل نازار من,  انگار صد سالی گذشت

خواهرم را گر ببینی از غمت محزون شده

وز غم هجران تو,  دانی که جانش چون شده

آن یکی یکدانه ات از هر دری شد نا امید

ای امید جان ما او را دعا کن از پلید

از برای هر سه تامان آرزوها داشتی

حیف شد رفتی و ما را در غمت بگذاشتی

از غمت "مجنون شیدایی" شدم چون بلبلان

وز برایت می سرایم این غم و درد نهان

 

"حرف دل الهام"