متن آهنگ تنها ماندم باصدای محمد اصفهانی

تنها ماندم
تنها ماندم
تنها با دل بر جا ماندم
چون آهی بر لبها ماندم
راز خود به کس نگفتم
مهرت را به دل نهفتم
با یادت شبی که خفتم
چون غنچه سحر شکفتم

دل من ز غمت فغان برآرد
دل من ز دلت خبر ندارد
دل من ز دلت خبر ندارد
پس از این مخورم فریب چشمت
شرر نگهت اگر گذارد
شرر نگهت اگر گذارد

وصلت را. ز خدا خواهم
از تو لطف و صفا خواهم
کز مهرت. بنوازی جانم
عمر من به غمت شد طی
تو بی من. من و غم تا کی
دردی هست. نبود درمانش

تنها ماندم
تنها ماندم
تنها با دل بر جا ماندم
چون آهی بر لبها ماندم

*******************

همه شب نالم چون نی ، که غمی دارم

باصدای استادبنان

دل و جان بردی ، اما نشدی یارم

با ما بودی ، بی ما رفتی.

چون بوی گل به کجا رفتی؟

تنها ماندم ، تنها رفتی

چون کاروان رود…

فغانم از زمین بر آسمان رود

دور از یارم ، خون می بارم

فتادم از پا به ناتوانی

اسیر عشقم ، چنان که دانی

رهائی از غم نمی توانم

تو چاره ای کن که میتوانی

گر ز دل برآرم آهی

آتش از دلم خیزد

چون ستاره از مژگانم

اشک آتشین ریزد.

چون کاروان رود

فغانم از زمین

بر آسمان رود

دور از یارم خون می بارم

نه حریفی تا با او غم دل گویم

نه امیدی در خاطر که تو را جوبم

ای شادی جان ، سرو روان،

کز بر ما رفتی،

از محفل ما ، چون دل ما

سوی کجا رفتی؟؟

تنها ماندم ، تنها رفتی

چو ن بوی گل به کجا رفتی؟؟

به کجائی غمگسار من

فغان زار من بشنو…… باز آ

از صبا حکایتی از روزگار من بشنو

باز آ ….. باز آ…………..سوی رهی

چون روشنی از دیده ما رفتی

با قافله باد صبا رفتی

تنها ماندم ، تنها ماندم…….