چله نویسی

 

چله نویسی

 

معمولا نویسنده ها یا طرفدارانشان دوست دارند درباره ی رمان ها یا داستان های مورد علاقه شان داستان پردازی کنند و این طور نشان بدهند که سال های زیادی از عمر یک نویسنده صرف نوشتن آن رمان یا داستان شده است. البته آنها چندان غلط هم نمی گویند. فاصله ی طرح اولیه تا ویرایش نهایی بیشتر شاهکارها زمان طولانی ای را شامل شده است. معروف است که همسر تولستوی شش بار دستنویس های «جنگ و صلح» را بازنویسی کرد تا رمان به شکل نهایی خود در بیاید. این کار شش سال زمان برد. یا نوشتن «در جست و جوی زمان از دست رفته» به قلم مارسل پروست ده سال طول کشید. تالکین «ارباب حلقه ها» را ظرف چهار سال نوشت. حتی داستان نه چندان بلندی مثل «شازده کوچولو» دقیقا سه سال و چهار ماه زمان برد؛ سنت اگزوپری طرح اولیه اش را در دسامبر ۱۹۳۹ یادداشت کرد و نسخه ی نهایی را در آوریل ۱۹۴۳ به پایان رساند. با این حال هستند رمان نویس هایی که بدون توجه به پزهای روشنفکری، با عجله ی فراوان و صرف مدت زمان اندک یک شاهکار خلق کرده اند. این امر گاهی یا به خاطر نبوغ نویسنده بوده که خلق یک داستان کامل برایش چندان زمانی نمی برده یا به خاطر نبوغ نویسنده بوده که خلق یک داستان کامل برایش چندان زمانی نمی برده یا به خاطر شرایط بیرونی حاکم بر زندگی نویسنده. مثلا داستایفسکی «قمارباز» را از سر اضطرار و به خاطر قرار داد عجیب و غریبی که با ناشرش بسته بود، در کمتر از یک ماه نوشت. هرکدام که باشد، این سرعت در نوشتن می تواند برای نویسندگان تازه کار الگویی باشد که از سریع نوشتن نترسند.

آگاتا کریستی:

قتل در قطار سریع السیر شرق (۱۹۳۴)

مدت نگارش: ۲۰ روز

سرکار خانم کریستی سال ۱۹۳۴ را کلا در سفر گذراند، با شوهر دومش به شرق آمد و در عراق باستان شناسی کرد، به ایران سفر کرد، در هتلی در استانبول «قتل در قطار سریع السیر شرق» را نوشت.

ری برادبری:

فارنهایت ۴۵۱ (۱۹۵۳)

مدت نگارش: شش هفته

معلوم نیست چه حکمتی است که علمی – تخیلی نویس ها این قدر دستشان تند است و چشم بسته هم بلدند بنویسند، هم آسیموف و هم ری برادبری به تند نویسی شهره هستند اما اینکه یکی از سه کتاب شاخص این حوزه فقط در یک ماه و نیم نوشته شود، دیگر از آن کارهاست. جالب است که برادبری در پاسخ این سوال که «چطور این کتاب را این قدر سریع نوشتید؟» جواب داد: «پس چطوری باید می نوشتم؟»

چارلز دیکنز:

سرود کریسمس (۱۸۴۳)

مدت نگارش: شش هفته

در بیشتر سایت های طرفداران دیکنز یکی از سوال های رایج همین است که آیا دیکنز کریسمس را اختراع کرده یا چی؟ و این به خاطر داستان های متعددی است که دیکنز درباره ی کریسمس دارد و به نوعی تصور امروزی ما از کریسمس را شکل داده. معروف ترین این داستان ها همین کتاب یا همان  «اسکروچ» خودمان است که دیکنز آن را به عنوان یک جور شوخی و تفنن نوشت.

ویلیام شکسپیر:

شاه لیر (۱۶۰۶)

مدت نگارش: سه روز

اگر حرف آنهایی را که می گویند نمایشنامه ها کار خود شکسپیر نیست را باور نداشته باشیم، چاره ای نداریم جز اینکه قبول کنیم شکسپیر برای هر نمایشنامه بیشتر از ۵ ماه وقت نداشته. تازه بعضی نمایشنامه ها را هم همزمان می نوشته. به طور سنتی معروف است که او «شاه لیر» را سه روزه نوشته اما اگر هم این ادعا درست نباشد، حداقلش این است که شکسپیر در نیمه ی اول ۱۶۰۶ همزمان سه نمایشنامه ی «شاه لیر»، «مکبث» و «آنتونی و کلئوپاترا» را خلق کرده که هیچ ربطی هم به همدیگر ندارند.

فیودور داستایفسکی:

قمارباز (۱۸۶۶)

مدت نگارش: ۲۶ روز

نویسنده ی بزرگ روس بدهکار بود و متاسفانه معتاد به قمار، داشت «جنایت و مکافات» را هم می نوشت. پس برای پرداخت بدهی اش یک قرارداد بست که از سه ماه زمان آن قرارداد، دو ماهش را هم به علافی گذراند. بنابراین رفت یک منشی تایپیست گرفت. او رمان را برای منشی اش دیکته می کرد . او هم اصلاح می کرد و می نوشت. این ماجرا به چاپ «قمار باز» و ازدواج داستایفسکی منجر شد.

(با تلخیص)

منبع: همشهری داستان، شماره ی ۶۶، دی ماه ۱۳۸۹٫