مادر عزیزم تولدت مبارک...
برگها زردند و می ریزند، وقتی نیستی
فصل ها پاییز پاییزند ،وقتی نیستی
ابرها لج می کنند و با تمام بغض خود
قطره ای باران نمی ریزند، وقتی نیستی
لحظه ها جایی برای فکر فردا نیستند
وقتی از دیروز لبریزند… وقتی نیستی
قاب های روی دیوار از طناب دارشان
عاقبت خود را می آویزند، وقتی نیستی
خواب می بینند گل ها،خواب فرداهای خوب
کاش برخیزند، برخیزند، وقتی نیستی
تولدت در ۵۰ سالگی
آخرین باری بود که شمع هایت را خودت خاموش کردی و
چسان خود نیز
عاشقانه خاموش شدی...!
+ نوشته شده در دوشنبه پانزدهم آبان ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۴۵ ق.ظ توسط الهام کاکی
|