برگها زردند و می ریزند، وقتی نیستی
فصل ها پاییز پاییزند ،وقتی نیستی
ابرها لج می کنند و با تمام بغض خود
قطره ای باران نمی ریزند، وقتی نیستی
لحظه ها جایی برای فکر فردا نیستند
وقتی از دیروز لبریزند… وقتی نیستی
قاب های روی دیوار از طناب دارشان
عاقبت خود را می آویزند، وقتی نیستی
خواب می بینند گل ها،خواب فرداهای خوب
کاش برخیزند، برخیزند، وقتی نیستی

Handbag Cake

 تولدت در ۵۰ سالگی

آخرین باری بود که شمع هایت را خودت خاموش کردی و

 چسان خود نیز

 عاشقانه  خاموش شدی...!