چرا هر دم ز هجرت در فغان و ناله و دردم... ؟!
تو را هر دم به یاد آرم
سحر گه یا که مغرب
روز یا شب
هر دم و هر روز
تو با من
در دوچشم من
و بهترگویمت جانا
درون قلب و جان باشی
ولیکن من نمی دانم !
چرا هر لحظه دلتنگم؟!
چرا هر دم ز هجرت در فغان و ناله و دردم؟!
روز یا شب
هر دم و هر روز
تو با من
در دوچشم من
و بهترگویمت جانا
درون قلب و جان باشی
ولیکن من نمی دانم !
چرا هر لحظه دلتنگم؟!
چرا هر دم ز هجرت در فغان و ناله و دردم؟!
نمی دانم... ! نمی دانم...!
تو آیا راز این دلدادگی های دل بی تاب الهامت نمی دانی ؟!
الهی ...!
ای تو هم عاشق
و هم معشوق انسانهای حیوانی !
تو آیا راز این دلدادگی های دل بی تاب الهامت نمی دانی ؟!
الهی ...!
ای تو هم عاشق
و هم معشوق انسانهای حیوانی !
ببخشا بر دلم آرامشی آن سان که میدانی...
"حرف دل الهام"
+ نوشته شده در شنبه نهم آذر ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۱۰ ب.ظ توسط الهام کاکی
|
دلنوشته ها و حرف های دل الهام