تو در عرشی و من فرشی به پایت
 تو جانانی و من خاری به راهت
 
زنی بر بیستون  گاهی تو تیشه
به یاد آری هماره اصل و ریشه!
 
بخوان فرهاد گونه ,حامی  عشق
بگو غمهای پنهان, راوی عشق!
 

بزن تیشه به یاد عشق دیرین
مخور جام شراب تلخ شیرین!
 
تو فرهادی و فرّ تو  عیان است
ز علم تو چه گویم؟در بیان است

 

 همه فرهاد شیرینت  بخوانند
ز وصف قلب پاکت  وا بمانند

 

 اگر حرف دلم نیمه تمام است
بدان الهام ,عاجز از بیان است