شیرینی زیاد دنیا گاهی دل را می زند...!
مي دانى دنيا هميشه همين شكل نيست ، هميشه شكل اين شكلات تلخى كه هيچ وقت بهش لب نميزنم نيست ، هميشه شكل موهاى پريشان دخترى توى باد وسط كوير نيست ...
هميشه شكل كلمات "بوف كور " " صادق هدايت " نيست ...
خيلى وقت ها شبيه همان شكلات هاى شيرى ست ، يا مثل شكلات هايى كه وسطش ويفر يا فندق دارست ... كمتر وقتى شكل دنياى بزرگ ها مي شود با كلى سياهى و عادت هاى عجيب و غريب مثل بوق زدن پشت ترافيك هاى خسته كننده كه مي توانى از فرصت استفاده كنى و گم شوى توى آهنگ يا اصلا گوشى ات را بردارى و پیامک بدهى به كسى و بگويى دوستش دارى يا دلت برايش تنگ شده و يك نفس عميق بكشى كه هنوز شكل اين دود های سياه نشده اى ...
مي توانى اصلا بين آدم ها توى پياده رو وقتى كه همه دارند مي دوند براى رسيدن به چيزى كه خودشان نمى دانند چيست تو "شازده كوچولو " را بگيرى دستت و فكر كنى ترجمه ى "احمد شاملو " چه خوبتر است ...
بى توجه باشى به نگاه ها و طعنه هايى كه
اصلا نمى بيني شان ...
اما يك وقت هايى تو پر از موج مي شوى بين باد هاى مخالف داغ كوير وقتى كه حتى آب ندارى بخورى چه برسد به مثلا "كيت كت "
دنيا همينطور است كه هميشه پشت چراغ قرمز آرامش نمي گيرى ، يك وقت هايى يك آدم عجول از پشت به ماشينت مي زند
وقتى دارى سعى ميكنى يك نفس عميق بكشى ...
يك وقت هايى مثل همين حالا مي شود
كه نمى توانى يك نوشته ى شيرين را تلخ تمام نكنى ...
دستانت عاجز شده اند و خراب می کنند
هر آنچه را که نوشته ای...
شیرینی زیاد دنیا گاهی دل را می زند...
درست مثل محبت و عشق زیاد که در باور معشوقه ات
نمی آید و تو را به جای نزدیک شدن ازاو دورتر می کند...!!!!!
"حرف دل الهام"
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۷:۵۰ ب.ظ توسط الهام کاکی
|