چند روز پیش 

از اداره که بر می گشتم طبق معمول گربه سیاه خونه رو دیدم

که منتظر بود شکمش رو سیر کنیم.

باور کنید تا حالا گربه به این لوسی ندیدم! 

از فرصت استفاده کردم و با تلفن همراهم

چندتا عکس ازش گرفتم.

 

اولش مظلوم و مودب نشست

 و یک کمی هم خودش رو به این ور و اون ور زد 

تا دلمون رو به رحم بیاره  اما مثل همیشه

مشغول خوردن که شد همه چی رو فراموش کرد !

 

بعدشم که غذارو تا آخرش  نوش جان کرد

مثل طلبکارها پشت درب رو گرفته بود و...

خودتون عاقبت مهربونی به گربه رو ببینید...

،،،،،،،،،،،،،،،،،،،

پس اینطوریه که

میگن بعضیها گربه صفتند!

 

 

اما راستش رو بخواهید

 با این وجود همیشه قبل از اینکه خودم غذا بخورم اون رو سیر میکنم.

میدونید؟!

آخه من که مهربونی نمیکنم که اون یادش بمونه و  جبران کنه !

من واسه دل خودم میخوام اون  گرسنه نمونه و از زندگی لذت ببره

و شاد باشه...

اینطوری منم لذت می برم و دلم شاد میشه!

،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،

 

واین هم یکی از کاردستی هاو نقاشی های اولین هنرمند جهان که

 بی همتاست...

 

عزیزانم

بیاییم  به پاس شکر نعمتهای خداوند

حتی اگه با ما نامهربونی و دشمنی کردند

تا همیشه...

مهربونی رو در دلهامون حک کنیم.

،،،،،،،،،،،،،،،،،،

واینگونه است که مولوی چنین سروده که:

 

از محبت تلخها شیرین شود  
وز محبت مسها زرین شود 
ازمحبت دُردها صافی شود  
وز محبت دَردها شافی شود
از محبت خارها گل می شود  
وز محبت سرکه ها مل می شود
از محبت دار تختی می شود  
وز محبت بار بختی می شود
از محبت سجن گلشن می شود  
بی محبت روضه گلخن می شود
از محبت نار نوری می شود  
وز محبت دیو حوری می شود
از محبت سنگ روغن می شود  
بی محبت موم آهن می شود
از محبت حزن شادی می شود  
وز محبت غول هادی می شود
از محبت نیش نوشی می شود  
وز محبت شیر موشی می شود
از محبت سُقم صحت می شود  
وز محبت قهر رحمت می شود
از محبت مرده ، زنده می شود  
وز محبت شاه بنده می شود
این محبت هم نتیجه دانش است  
کی گزافه بر چنین تختی نشست

مهرتون افزون و دلهاتون از عشق سرشار و لبتون خندان باد...