عرفه یعنی چه ؟ عرفات کجاست ؟ . . .

عرفه یعنی من منٍ خودم را بشناسم ، بشناسم که کیم  بشناسم که برای چه آمده ام  

 بشناسم که از کجا آمده ام .

 بشناسم که جبل الرحمه محل نزول رحمت خداست .

بشناسم که بدانم تکفیر دشمنان خدا واجب است . بشناسم که بدانم دوستی با مومنان واجب است .

 بشناسم که وقتی خودم را شناختم خدای خود را هم می شناسم . خدایم را بشناسم که اول شیطان نفس را بکشم بعد نفس را بکشم و سپس خود را آماده کنم جان بی ارزش را

 در طبق اخلاص به پروردرگارم باز گردانم .

 عرفه یعنی بدانیم حسین(ع) انسان را چه تفسیر کرده است .

عرفه یعنی بدانیم حسین(ع) از انسان چه می خواهد .

عرفه یعنی بدانیم حسین(ع) مردمان و نا مردمان را می شناخت .

 عرفه یعنی بدانیم حسین(ع) سیاهی لشکر مهم نبود برایش قلب سلیم مهم بود .

عرفه یعنی : خدا یا چه یافت آنکه تو را گم کرد و چه گم کرد آنکه تورا یافت .

 عرفه یعنی : شهدا با خدا معامله کرده اند اما ما با که معامله می کنیم .

عرفه یعنی : گر بال به بال عشق بستی          تا هست جهان همیشه هستی

عرفه یعنی : : : با چشم حسین (ع) که در انتظار شهادت قیام کرده.

 اول خود و خدای خود را بشناسیم که انسان تا خود را نشناسد خدای خود را نمی شناسد . و حسین است که منتهای عرفان و شناخت عاقلانه و عاشقانه خداوند است .

بیا تا باهم همصدا با مولای عشق زمزمه کنیم دعای پر مهر عرفه را که باشد که دلمان هم مشعر شعور شود و هم عرفات عرفان .

 الحمد لله الذی لیس لقضائه دافع و لا لعطائه مانع و لا کصنعه صنع صانع و هو الجواد الواسع . . . .

 خدایا به خاطر گناهانم مرا به شقاوت دچار مساز و مقدر کن که سرنوشتم به خیر و صلاح من باشد .

الهی! عرفه‏ام، باحسین علیه‏السلام از عرفات کوچ کرد و رحل اقامت در کربلاگزید؛ پس تو رامی خوانم به زبانی که امامم حسین علیه‏السلام در روز عرفه و در ودایش با سرزمین عرفات خواند.


الهی تو را می‏خوانم، با اشک‏هایی که به ترنم آخرین نوای آسمانی مولایم حسین علیه‏السلام در روز عرفه، بر صورت شرمسارم روان شده است.


الهی! تو را می‏خوانم به پاکی و خلوص بندگی در صحرای عرفات، به تکاپوی
حاجیان؛ آن‏گاه که جان مشتاق را برای لقای تو روانه آسمان زلال عرفه می‏کنند.


خدای من! دلم برای آشنایی و آشتی با تو، بی‏تاب‏تر از همیشه است و تنها دارایی‏ام در پیشگاه تو، دعایی است که به آن وعده اجابت داده‏ای.
چگونه تو را دریابم و کدام باد موافق، این خس دورافتاده از آستانت را به کوی شناخت و دلدادگی به تو رهنمون می‏سازد؟


الهی! تو نوری؛ آشکارتر از آنی که به مدد آثار خلقتت، شناخته شوی.
تو نوری و روشن‏تر از آنی که در پناه سایه درآیی.


خدای من! چه وقت از دیده‏ام نهان شدی تا برای اثبات بودن تو، دست به دامن برهان و استدلال ببرم؟


تو آنقدر ظاهری که رسیدن به تو از راه مشاهده آثارت، راه دراز پیمودن و به بیراهه رفتن است. پس خدای من! چنان به عشق خود مرا بنواز و یاری‏ام کن تا دیده‏ام؛ به فراتر از نشانه‏هایت دل مشغول دارد و از درک نور تو که آفاق را روشن کرده، بازنماند.

بارالها! چنان خود را به من بنما که بی‏واسطه و با شهود قلب،

شیفته جمال نورانی تو شوم

http://www.taknaz.ir/news_cats_261.html