یک دهان خواهم به پهنای فلک

تابگویم وصف زن را یک به یک

زن مگو دریای راز مرد هاست

مرجع رازو نیازو دردهاست

زن چه باشد آشنایی ناشناس

هرزمان پیداشود در یک لباس

یک زمان گردد نکوتر از ملک

پا گذارد از بلندی بر فلک

می شود او با وفا، کانون مهر

قلب او رخشان تر از قلب سپهر

همچو گل شاداب و خوشترمی شود

چشم خاموشش سخن گو می شود

گر بخواهد زن، به توجان می دهد

هرچه می خواهد دلت، آن می دهد

گر بگویم او فرشته نیست ؟ هست

باملک خونش سرشته نیست؟ هست

تحفه ای می باشد او از آسمان

نیست یاری چون زنان در این جهان