اگر پاییز نبود هیچ اتفاق شاعرانه ای نمی افتاد...
عاشقی را دیدم زیر باران
با چمدانی خیس
بی خداحافظی
راهی سفر بود
او به من گفت :
عشق بارانی ست
که یک روز به تو هم می رسد
نمی دانست که من خودم بارانم...
پ.ن:
اگر پاییز نبود
هیچ اتفاق شاعرانهای نمیافتاد
نه موسیقی باد بود
نه سمفونی کلاغها
نه رقص برگ
و من
هیچ بهانهای برای بوسیدن تو
دراین شعر نداشتم!
پ.ن:
در این جهان
شما می توانید برای همه چیز جست و جو کنید
به جز عشق و مرگ؛
خواهند آمد...!
+ نوشته شده در پنجشنبه سیزدهم مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱:۰ ق.ظ توسط الهام کاکی
|