یخ تو باز شد آخـر از آتـشی که منم...
نشسته برف تنــــــــــت بعد سال ها به تنــم
یخ تو باز شد آخــــــــر از آتــــــــــــشی که منم
تو در کنـــــــار منی عــــــــشق کار خود را کرد
رسیـــــــــــده لحظه ی شیرین با تو ما شدنم
نمی شود که بر این لحظه نام بوسـه گذاشت
نزول آیـــــــــــــــه ی لب های تـوست بر دهنم
تمـام شــــــــهر به دنـــــبال نام عـــــــطر منند
گرفتــــــــــــه بوی تو را تـــــــــار و پود پـیـرهنم
من و تو مثل دم و بازدم گـــــــــــــــره خـوردیم
چگـونه رابطـــــــــــه ام با تو را به هم بزنم؟
+ نوشته شده در سه شنبه سوم دی ۱۳۹۲ ساعت ۸:۲۳ ب.ظ توسط الهام کاکی
|