لکه عشق...
میروم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه خویش
به خدامی برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش
می برم تا که در آن نقطه دور
شستشویش دهم از رنگ گناه
شستشویش دهم از لکه عشق
زین همه خواهش بی جا و تباه
می برم تا ز تو دورش سازم
ز تو ای جلوه امید محال
می برم زنده بگورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال
+ نوشته شده در شنبه نوزدهم فروردین ۱۳۹۱ ساعت ۹:۴۱ ب.ظ توسط الهام کاکی
|