ایران و ژاپن هر دو کشورهایی آسیایی هستند با فرهنگ و تمدنی باستانی یکی در شرقی ترین و دیگری غربی ترین نقطه این قاره کهن اما با وجودیکه ما با کشور ژاپن تقریباً همزمان با علوم جدید و راه و رسم آموزش به روش نو، در مغرب زمین آشنا شدیم تفاوت بین سیستم ما و ژاپنی های از نظر کارآیی از زمین تا آسمان است راستی چرا این همه تفاوت بوجود آمده است ما در اینجا سعی داریم که این موضوع را مورد کند و کاو قرار دهیم :

 

1-  برخلاف ایران کشور ژاپن به لحاظ الگوبرداری درست از غرب و با تکیه بر سنت های اصیل ملی، کار خود را از آموزش شروع کرد. در دور افتاده ترین روستاها، با همکاری مردم، به طور جدی، مدارس ابتدائی را تأسیس و گسترش داد. معلمان این مدارس برای تدریس علوم از روش یادگیری از طریق عمل را به مورد اجراء در آوردند حالا شما مقایسه کنید با ایران که اولا این الگوبرداری بدرستی صورت نگرفت و ثانیا خیلی از کسانی که خود را پیشرو علم و دانش و مروج مذهب می دانستند با این مدرسه های جدید مخالفت کرده و آن را تحریم کردند چون منافع آنها را به خطر می انداخت و مکتب های آنها را به تعطیلی می کشاند !

 

۲- ژاپنیها ، برای خانه های مسکونی خود حداقل و برای مدارس حداکثر وسعت را در نظر گرفتند. در آموزش از روش شاگرد محوری بهره گرفتند. اما در ایران هنوز هم ما با کمبود فضای آموزشی مواجه هستیم مدارس ما مانند دخمه و زندان است و جای شگفتی نیست که چرا بچه ها این همه از این فضای گرفته و مغموم فراری اند و آهنگ فیتیله فردا تعطیله از همینجا سرچشمه گرفته است !

 

۳-  این شعارهای  توسعه سیاسی و توسعه اقتصادی و جر و بحث های آن را که در دوران اصلاح طلب ها باب شده بود بخاطر دارید ؟ ولی مسئولان سیاسی و علمی و فرهنگی ژاپن از این بحث ها نکردند بجای حرف زدن عمل کردند به گونه ای که برخلاف آنچه عده ای تصور می کنند، آنها  ابتدا از توسعه ی آموزشی و علمی شروع کردند و بعد به دنبال آن، به توسعه ی اقتصادی دست یافتند  در واقع مبنای اصلی توسعه اقتصادی ژاپن  توسعه آموزشی در این کشور بوده است شاید شما ندانید که بزرگترین سرمایه ژاپن نیروهای انسانی آموزش دیده آن است و نه ثروتهای مادی !

 

۴-دوران حکومت پادشاهان خائن و بی کفایت قارجاریه که مملکت را سراسر به نیستی سوق می دادند یک امیر کبیری پیدا شد که مثلا کار فرهنگی کرد و دارالفنون را تاسیس کرد  همین اقدام کوچک وی را هم تاب نیاوردند و او را سرنگون کردند و طبیعتا  هدف های اصلی او را نیز فراموش کردند.در کشور ما علوم طبیعی تدریس  می شد و فقط در تئوری و از عمل خبری نبود هنوز هم نظام آموزشی ما فقط حرف زدن است وکاری به  یادگیری عملی ندارد !

 

۵- درژاپن به مانند کشورهای صنعتی غربی در مدارس  شاگرد و معلم با کار وکوشش و تلاش شبانه روزی، در آزمایشگاه های کوچک و بزرگ، قوانین طبیعی را با روش علمی کشف کردند، و به گونه ای عمل می کردند تا جنبه های کاربردی آن را پیدا کنند  و بدین ترتیب مبانی صنعت و تکنولوژی مدرن و پیشرفته امروزی را پایه گذاری کردند ولی ما دچار تنبلی ذهنی بودیم و فقط به تقلید از غرب روی آوردیم

 

 

۶-  در ایران استعدادهای درخشان هرز می رود و  استعدادهای ایشان را تباه ساختیم. مستقیم ترین راه تدریس علوم را که روبرو کردن دانش آموز با پدیده های طبیعی است، رها ساختیم و از دانش آموزان خود خواستیم که فقط عبارتی که قانون را بیان می کند، از بر کنند و این حفظ کردنهای بدون منطق و بی فایده استعدادها را نابود کرد درد این اواخر هم که مثلا خواستیم نخبه پروری کنیم نتایج اش را دیدیم که چگونه همه این افراد جذب صنایع و دانشگاههای غربی شدند

 

۷- ما ساده ترین روش را انتخاب کردیم نفت را فروختیم و فرآورده های آن را با قیمت های چند صد برابر وارد کردیم

 

۸- روش تدریش و دانش و آگاهی معلمان خیلی مهم است ما معلم هایی داریم که سواد و دانش و توانایی لازم را برای امر خطیر تدریس ندارند اغلب از سر ناچاری به استخدام آموزش و پرورش در آمده اند چون در رشته پزشکی ومهندسی قبول نشده اند . ! چنی آدمی نه انگیزه تدریس دارد و نه توانایی و علاقه این کار را و بازدهی وی هیچ است .ولی  معلمان در کشورهایی چون ژاپن از  بین خوش استعدادترین، علاقه مندترین و آگاه ترین و دلسوزترین دانش پژوهان انتخاب می شوند و پس از کسب آموزش های نو و مناسب برای تدریس فرستاده می شوند .

 

 

9- وقتی غرب از خواب  چند ساله قرون وسطی بیدار می شد ما تازه داشتیم بخواب می رفتیم  و چنان غافل ماندیم و  به وسیله ایادی استعمار  و دوستان نادان گاهی به آخرت گرایی مطلق دعوت شدیم که نداشتیم جهان دارد چهار نعل پیش می رود و ما در جا می زنیم

 

10 – بدون تعارف ما باید بپذیریم کشوری هستیم عقب مانده هستیم و هی دل خودمان را با واژه هایی چون  در حال توسعه، خوش نکنیم  وقتی ما هنوز نتوانسته ایم در مقابل بلا یایی همچون سیل و زلزله و برآمدگی آب دریا و ... مقاومت کنیم و ایمن باشیم و حتی قادر نبوده ایم که دردهایی همچون فساد، دروغ، جهل و بی سوادی و خرافه پرستی و سرپیجی از قانون را از جامعه خود بیرون کنیم

 

11- این موضوع روشن است که انسان بیش از تنبیه به تشویق نیاز دارد. تشویق به انسان عشق و امید و انگیزه می دهد و او را برای آینده سر شار از امیدواری میکند و احساس خوب بودن و ارزشمندی را در او بالا میبرد. اما در جامعه ما تشویق جایگاه برتری ندارد و ما بیشتر مایل هستیم از تنبیه و تحقیر استفاده کنیم تا تشویق. همین وضعیت باعث سر خوردگی و ناامیدی فرزندانمان میشود و ما با دست خود فرزندانمان را به سوی احساس حقارت سوق میدهیم و انرژی مثبت را از آنان میگیریم. به این ترتیب مهم ترین وظیفه ای که مدارس دارند و همانا علاقه مند کردن کودکان به یادگیری است را در کودک ناوبد می کنیم و بی جهت نیست که کودکان ما زا درس و مشق گریزانند .