بذار دستاتو بگیرم,عاشقونه...
دلم تنگ و دلم تنگ و دلم تنگ
دلت سنگ و دلت سنگ و دلت سنگ
دلم باران دلم نرگس دلم جام
دلت تنها نگاهی ساکت و رام
دلم رسوای شهر و مست و بی تاب
دلت سرگرم بازی، شایدم خواب
دلم خون و دلم خون و دلم خون
دلت خوشحال و خندان ،شاد و گلگون
دلم را بارش ابری گرفته
دلت را خنده ی سردی گرفته
دلم تنها برایت می تپد باز
دلت «ساکت ترین ها »می شود باز
دلم در انتظار روز دیدار
دلت چون قاب خالی روی دیوار
دلم با یاد چشمت رفته از دست
دلت اما به این نجوا غریبه است
دلم اما ندارد از تو شکوه
دلت آزاد بوده هر چه کرده...
+ نوشته شده در جمعه بیست و هشتم تیر ۱۳۹۲ ساعت ۲:۵۰ ق.ظ توسط الهام کاکی
|
دلنوشته ها و حرف های دل الهام