سرای عجم اهواز و میراث درحال مرگ ما... "جهت ارائه به استاد بزرگوارسرکارخانم مریم دهقان"
سرای عجم اهواز و میراث در حال مرگ ما
میراث فرهنگی کشور حال چندان خوبی نداره. هر روز خبر تخریب فلان بنا یا خارج شدنش از ثبت میراث ملی به گوش می رسه. این وسط به دلیل معروف بودن آثار بعضی شهرها روشون حساسیت بیشتری دیده می شه و بیشتر سر و صدا می شه و امیدی هست برای نگهداشتنشون مثل بافت تاریخی یزد یا خانه دایی جان ناپلئون تهران (گرچه با این اوضاعی که می بینم امیدی به حفظ این ها هم نیست) اما شهری مثل اهواز که خیلی از مردمش هم تصور روشنی از تاریخ این شهر ندارن، وضعیت به مراتب بدتری داره. بماند که میراث فرهنگی خوزستان در این سال ها نشون داده در زمینه ی حفظ آثار به طرز وحشتناکی ضعیفه. به نظرم خیلی خوب بود اگر مسئولان این سازمان برای مردم خوزستان و ایران توضیح می دادن دقیقن دارن تو سازمانشون چه کارهایی انجام میدن. بعضی از آثار خوزستان مثل محوطه باستانی شوش و معبد چغازنبیل یا آبشارهای شوشتر، نه تنها برای تاریخ ایران بلکه برای تاریخ جهان بااهمیت هستن اما با این وجود هیچ اهمیت در خوری بهشون داده نمی شه.
اما اهواز، بافت تاریخی اهواز به مرور داره از بین میره.متاسفانه بعضی از مکان های مهم اهواز مثل گورستان ارامنه و خیلی از ساختمون های قدیمی بافت تاریخی اهواز حتی ثبت ملی هم نیستن که بشه ازشون محافظت کرد. این روزها چیزی که برای همه مهم شده قیمت ملک و زمینه، تاریخ به چه در می خوره؟ برای کی اهمیت داره؟ زمینِ خونه های تاریخی اهواز به دلیل قرار گرفتنشون در مرکز شهر از قیمت بالایی برخوردارن و جون می دن برای اینکه کوبیده بشن و تبدیل بشن به پاساژهای بدقواره. کسی هم نیست حداقل این ساختمون های جدید رو قشنگ تر بسازه.
این چندوقت زیاد خبر تخریب بناها از اهواز به گوش می رسه. تخریب بالکن مهدیان که چندوقتی هم خونه ی فروغ فرخزاد و پرویز شاپور بود یا کارخانه ریسندگی و بافندگی که بغل گوش سازمان میراث فرهنگی قسمت اعظمش تخریب شد و حالا فقط برجش باقی مونده. حالا هم سرای عجم قراره تخریب بشه.
یه دوستی می گفت ول کنید بابا چسبیدین به این خرابه، به این خرابه ها. آره اینا خرابه است چون ما آدمایی نبودیم که نذاریم تاریخمون خرابه بشه. تخت جمشید هم خرابه است، تپه سیلک کاشان که خیلی خرابه است لابد. سرای عجم هم خرابه است. باز صد رحمت به گذشتگان ایران که آثاری از گذشته باقی گذاشتن ما که آثار همین 100 سال پیش رو نمی تونیم سالم نگه داریم چه برسه به قدیمی ترها.
من امیدی ندارم. تلاش می کنم برای نگه داشتن این بنا ها اما امید ندارم. از خودمون خیلی ناامیدم. ما مردمی که که هروقت منافعمون اقتضا کنه، سنگ تاریخ دو هزار و پونصد ساله رو به سینه می زنیم، در واقع هیچ ارزشی برای تاریخمون قائل نیستیم. فردا باید به عنوان میراث امروز، برج بتونی میلاد رو به بچه هامون نشون بدیم و آپارتمان های سر به فلک کشیده ی نمای کامپوزیت رو و نمی دونم درباره ی معماری ایرانی یا میراث ایران چی باید بگیم، میراثی که احتمالن اون موقع غیر از عکس ازش چیزی نمونده.
پ.ن: از همه ی وبلاگ نویس هایی که اینجا رو می خونن خواهش می کنم در این مورد مطلب بنویسین. درباره ی میراث در حال تخریب شهرتون، کشورتون، درباره معماری ایرانی، درباره ی چیزی که فردا ممکنه دیگه وجود نداشته باشه و مجبور شیم درباره ی خاطره اش بنویسیم.
لینک های مرتبط:
-تشدید تخریب خانههای تاریخی اهواز / بافت تاریخی اهواز به بلای بافت یزد دچار شد
-دوستداران میراث فرهنگی اهواز خواستار حفاظت از سرای عجم شدند